نتایح جستجو

  1. یاکاموز

    سلام مهدیه جان عزیزم می خواستم تو تایپ رمان غزال کمکت کنم البته اگه از نظرت اشکالی نداشته باشه...

    سلام مهدیه جان عزیزم می خواستم تو تایپ رمان غزال کمکت کنم البته اگه از نظرت اشکالی نداشته باشه فقط اگه موافقی لطفا بهم بگو که کجا رو تایپ کنم..از کارت هم ممنون من جلوتر رمان رو دانلود کردم و همشو خوندم قصدمم اینه که فقط تونسته باشم کمکی بهت کرده باشم ممنون می شم اگه زودتر خبرم کنی عزیز دلم منتظرتم
  2. یاکاموز

    رمان عشق ماندگار

    فصل بیست ششم-2 گوشی را برداشتم و گفتم : - بله. از آن طرف خط صدای خش خش آمد و پس از چند لحظه صدای ضعیفی که می گفت: - الو. گوشی را نگه داشتم پس از چند لحظه که صدای خش خش کمتر شد و صدای اردلان را که می گفت((سایه))شنیدم. - بله،سلام. - سلام عزیزم،حالت خوبه؟ - مرسی،تو چطوری؟ -...
  3. یاکاموز

    رمان عشق ماندگار

    فصل بیست ششم-1 گاهی اوقات که خسته بودم بعد از اینکه اردلان سرکار می رفت دوباره می خوابیدم.یکی از همین روزها که تازه خوابیده بودم تلفن زنگ زد. گوشی را برداشتم و گفتم: - بله. صدای فرناز را شنیدم که می گفت: - الو،سایه. - سلام،چطوری؟ - علیک سلام،تو خجالت نکشیدی بعد از عروسیت دیگه حالی از...
  4. یاکاموز

    رمان عشق ماندگار

    فصل بیست و پنجم-5 به خانه که آمدیم به خاطر شب قبل استرس داشتم.می ترسیدم این برنامه اردلان همیشگی باشد،اما خوشبختانه خبری نشد،ولی من تا صبح مدام کابوس می دیدم و از خواب می پریدم. صبح اردلان ساعت نه از خانه خارج شد،من و سولماز از صبح تا شب که اردوان و اردلان به خانه آمدند کنار هم بودیم. شب که...
  5. یاکاموز

    رمان عشق ماندگار

    - منم دلم برای شما تنگ باشه. اشکان با دیدن بابا و مامان که از دوری من ناراحت بودند گفت: - خاله،تلفن می زدی به من می اومدم براتون اونقدر شیرین زبونی می کردم که اصلا یادتون می رفت یه روزی دختری به اسم سایه داشتید. - اشکان اینقدر حرف مفت نزن ،می شه؟ - آره ،چرا نمی شه ولی تو باید بدونی...
  6. یاکاموز

    رمان عشق ماندگار

    فصل بیست و پنجم-4 نزدیکیهای غروب برای رفتن به خانه پدر شوهرم آماده شدم.لباس پوشیده ای انتخاب کردم و پوشیدم.داشتم آرایش می کردم که تلفن زنگ زد اردلان گوشی را برداشت و بعد از سلام و احوالپرسی گفت: - سایه چقدر دیگه آماده ای؟ - پنج،شش دقیقه دیگه. اردلان بعد از تلفن لباسهایش را تعویض کرد و کت و...
  7. یاکاموز

    رمان عشق ماندگار

    فصل بیست وپنجم-3 خانه من و سولماز دو آپارتمان بزرگ در یکی از برجهای شمال تهران بود.خانهای شیک که با وسایل لوکس و بسیار زیبا تزیین شده بود . زمانی که به خانه رسیدیماردلان گفت: - فقط می خوام نگات کنم. بعد از مدتی ضبط را روشن کرد و آهنگآرامی گذاشت و همین طورکه مرا با آهنگ می چرخاند،گاهی چنان به...
  8. یاکاموز

    رمان عشق ماندگار

    - من می ترسم کاربه جایی برسه که اگه من خواستم بمیرم تو بگی سایه حالا نمی شد تو عادی بمیری یا میگی این طوری که تو داری می میری مردهای مرده تنشون تو گور می لرزه. اردلان کهعصبانی شده بود گفت:دیگه حق نداری جلوی من از مردن حرف بزنی،فهمیدی؟ فقط نگاهشکردم و حرف نزدم.دستم را گرفت و گفت: - سایه با...
  9. یاکاموز

    رمان عشق ماندگار

    با اجازه ی دوستای گلم که زحمت تایپ رمان رو میکشن چون خیلی وقته که پست جدیدی برای ادامه ی رمان زده نشده من ادامشو می زارم چون داشتمش امیدوارم کسی دلگیر نشه از این کار من فصل بیست وپنجم-2 ساعت دوازده بود که به همراه سولماز و اردلان به آرایشگاه رفتم،خواب خوبشب گذشته خستگی را از تنم بیرون کرده...
  10. یاکاموز

    سلام سلام عیدت مبارک مستر جاوید... بابت گلم ممنون....

    سلام سلام عیدت مبارک مستر جاوید... بابت گلم ممنون....
  11. یاکاموز

    سلام خوبی؟چرا آن نمیشی پس؟اینترنتت هنوز درست نشده؟

    سلام خوبی؟چرا آن نمیشی پس؟اینترنتت هنوز درست نشده؟
  12. یاکاموز

    ممنون سرمد جا من خوبم شما چطوری ؟ واقعا ممنون که یادی ازم کردی

    ممنون سرمد جا من خوبم شما چطوری ؟ واقعا ممنون که یادی ازم کردی
  13. یاکاموز

    بهترین رمانی که تا بحال خوندید را معرفی کنید ................

    الهه ی ناز واقعا فوق العاده بود یادش بخیر چقدر با خوندن این رمان گریه میکردم واقعا تلخ بود
  14. یاکاموز

    سلام....خوشحالم از اینکه حتی اگه من نباشمم تنها نمی مونی

    سلام....خوشحالم از اینکه حتی اگه من نباشمم تنها نمی مونی
  15. یاکاموز

    درگذشت یک همکلاسی...

    وای اصلا باورم نمیشه خدایاااااااااااااااااااااا چقدر تلخ الهام اصلا باورم نمیشه یعنی واقعا...... خدایا همه ی رفتگان رو بیامرز و به ما هم رحم کن
  16. یاکاموز

    گفتگوی تلخ: دوست دارین چه جوری بمیرین!

    من اصلا دوست ندارم توی زلزله و یا با خفگی بمیرم.دوست دارم جوری بمیرم که حتما بشه اعضامو اهدا کرد و کارتم بلا استفاده نمونه و اصلا دوست ندارم که پیر بشم و سر بار اینو اون بشم....ولی بازم هر چی خدا صلاح بدونه:w20:
  17. یاکاموز

    خیلی ممنون عزیزم

    خیلی ممنون عزیزم
  18. یاکاموز

    سلام نازنین جان عزیزم می خواستم ازت بپرسم که آزمون کارشناسی ناپیوسته ی معماری کی هستش و کارتمونو...

    سلام نازنین جان عزیزم می خواستم ازت بپرسم که آزمون کارشناسی ناپیوسته ی معماری کی هستش و کارتمونو کی باید بگیریم...من ترم 4 کاردانی هستم هنوزم درسم تموم نشده فقط واسه اینکه سطح سوالارو ببینم می خوام تو کنکور امسال شرکت کنم ممنون میشم اگه کمکم کنی عزیزم.
  19. یاکاموز

    سلام..........خوبی؟

    سلام..........خوبی؟
  20. یاکاموز

    اوه ممنون عکس فوق العاده ای بود دوست خوبم

    اوه ممنون عکس فوق العاده ای بود دوست خوبم
بالا