ز من بگذشته است آن یار زیبا
و من در حیرت آن قد رعنا
چو سرو بالا و چون آهو دو چشمش
منم مست قد ودیدار رویش
رسانیدش ز من نیکو سلامی
که شاید آیدش رحمی به مایی
که شاید آن لب لعلش دوباره
شود عاید مرا زان ماهپاره
بگیرم بوسمش از پای تا سر
به سویش میدوم با دیده ی تر
اگر چه این دلم حیران او شد
ولی خوش...