من خواب دیده ام که کسی می آید
کسی می آید
کسی می آید
کسی دیگر
کسی بهتر
کسی که مثل هیچکس نیست…
و مثل آنکسیست که باید باشد
آخ
چقدر روشنی خوبست
چقدر روشنی خوبست…
چرا من اینهمه کوچک هستم
که در خیابانها گم میشوم
چرا پدر که اینهمه کوچک نیست
و در خیابانها هم گم نمیشود
کاری نمیکند که آنکسی که بخواب من...