نتایح جستجو

درکعبه کوی تو هرآنکس که بیاید ازقبله ی ابروی تو درعین نماز است

دردیر مغان آمد یارم قدحی دردست مست از می و میخواران ازنرگس مستش مست

دود آهِ سینه نالان من سوخت این افسردگان خام را

دلا مباش چنین هرزه گرد و هرجایی که هیچ کار زپیشت بدین هنر نرود

ترسم که اشک درغم ما پرده در شود وین راز سربه مهر به عالم سمرشود

ما گدایان خیل سلطانیم شهربند هوای جانانیم بنده را نام خویشتن نبود هرچه مارالقب دهند آنیم

من به خیال زاهدی گوشه نشین و طرفه آنک مغبچه ی زهرطرف میزندم به چنگ و دف

دلا دیدی که آن فرزانه فرزند چه دید اندر خم این طاق رنگین به جای لوح زرین درکنارش فلک بنهاده برسرلوح سنگین شب بخیر دوستان استفاده کردم

ابروی دوست کی شود دستکش خیال من کس نزدست ازین کمان تیرمراد برهدف

آقا قبلی اشتباه شد اصلاح کردم دوش دور از رویت ای جان جانم از غم تاب داشت ابر چشمم بر رخ از سودای تو سیلاب داشت

آمدی حانم به قربانت ولی حالا جرا بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا

نه هرکه چهره برافروخت دلبری داند نه هرکه آینه سازد سکندری داند

رموز مستی و رندی زمن بشنو نه از واعظ که با جام و قدح هردم ندیم ماه و پروینم

mitake البته خودم پیدا کردم بدون تقلب

اللهم صل غلی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

مار خاک راه را به نظر کیمیا کنیم صد درد را به گوشه چشمی دوا کنیم

آب زنید راه را اینکه نگار میرسد مژده دهید یار بوی بهار میرسد

دل که ازناوک مژگان تو درخون میگشت باز مشتاق کمانخانه ابروی توبود

یارب این آتش که درجان منست سرد کن زانسان که کردی برخلیل

دامنی گر چاک شد درعالم رندی چه باک؟ جامه ی درنیکنامی نیز می باید درید