نتایح جستجو

  1. sanaz950

    مشاعرۀ سنّتی

    مژده اي دل كه دگز باد صبا بازآمد هدهد خوش خبر از طرف سبا باز آمد
  2. sanaz950

    مشاعرۀ سنّتی

    من اگر كامروا گشتم و خوشدل چه عجب مستحق بودم و اين ها به زكاتم دادند
  3. sanaz950

    مشاعرۀ سنّتی

    اگر داغ دل بود، ما دیده ایم اگر خون دل بود، ما خورده ایم اگر دل دلیل است، آورده ایم اگر داغ شرط است، ما برده ایم اگر دشنه دشمنان، گردنیم اگر خنجر دوستان، گرده ایم گواهى بخواهید، اینک گواه همین زخم هایى که نشمرده ایم! دلى سر بلند و سرى سر به زیر از این دست عمرى به سر برده ایم
  4. sanaz950

    مشاعرۀ سنّتی

    در دل من چيزي است مثل يك بيشه نور مثل خواب دم صبح و چنان بي تابم كه دلم مي خواهد بدوم تا ته دشت بروم تا سر كوه دورها آوايي است كه مرا مي خواند...
  5. sanaz950

    مشاعرۀ سنّتی

    مي تراود مهتاب ... مي درخشد شبتاب نيست يك دم شكند خواب به چشم كس و ليك غم اين خفته چند خواب در چشم ترم مي شكند
  6. sanaz950

    مشاعرۀ سنّتی

    تكيه‌ داده‌ام‌ ‌به‌ باد با عصاي‌ استوايي‌ام‌ روي‌ ريسمان‌ آسمان‌ ‌ايستاده‌ام‌ بر لب‌ دو پرتگاه‌ ناگهان‌ ناگهاني‌ از صدا ناگهاني‌ از سكوت‌ زير پاي‌ من‌ ‌دهانِ درّهِ‌ سقوط‌ ‌بازمانده‌ است‌ ناگزير با صدايي‌ از سكوت‌ تا هميشه‌ روي‌ برزخ‌ دو پرتگاه‌ ‌راه‌ مي‌روم‌
  7. sanaz950

    مشاعرۀ سنّتی

    ياد باد آنكه نهانت نظري با ما بود رقم مهر تو بر چهره ما پيدا بود
  8. sanaz950

    مشاعرۀ سنّتی

    تا كي به تمناي وصال تو يگانه اشكم شود از هر مژه چون سيل روانه
  9. sanaz950

    مشاعرۀ سنّتی

    تو خاموشي كه بخواند؟ تو ميروي كه بماند؟ كه بر نهالك بي برگ ما ترانه بخواند؟
  10. sanaz950

    مشاعرۀ سنّتی

    اگر آن ترك شيرازي به دست آرد دل ما را به خال هندويش بخشم سمرقند و بخارا را
  11. sanaz950

    مشاعرۀ سنّتی

    در ازل پرتو عشقت ز تجلي دم زد عشق پيدا شد و آتش به همه عالم زد جلوه اي كرد رخت ديد ملك عشق نداشت عين آتش شد از اين غيرت و بر آدم زد
  12. sanaz950

    مشاعرۀ سنّتی

    دور گردون گر دو روزي بر مراد ما نرفت دائما يكسان نماند حال دوران غم مخور
  13. sanaz950

    مشاعرۀ سنّتی

    تو اگر در تپش باغ خدارا ديدي همت كن و بگو ماهيها حوضشان بي آب است
  14. sanaz950

    مشاعرۀ سنّتی

    رفت در ظلمت شب آن شب و شبهاي دگر هم نگرفتي دگر از عاشق آزرده خبر هم نكني ديگر از آن كوچه گذر هم بي تو اما به چه حالي من از آن كوچه گذشتم...
  15. sanaz950

    مشاعرۀ سنّتی

    يارب سببي ساز كه يارم به سلامت بازآيدو برهاندم از بند ملامت
  16. sanaz950

    عيد شما هم مبارك...

    عيد شما هم مبارك...
  17. sanaz950

    مشاعرۀ سنّتی

    نصيحت گوش كن كين در بسي به از آن گوهر كه در گنجينه داري
  18. sanaz950

    مشاعرۀ سنّتی

    سفرت به خير اما تو و دوستي خدارا چون از اين كوير وحشت به سلامتي گذشتي به شكوفه ها به باران برسان سلام مارا
  19. sanaz950

    مشاعرۀ سنّتی

    هان مشو نوميد چون واقف نئي از سر غيب باشد اندر پرده بازي هاي پنهان غم مخور
  20. sanaz950

    مشاعرۀ سنّتی

    ياد ايامي كه در گلشن فغاني داشتم در ميان لاله و گل آشياني داشتم
بالا