نتایح جستجو

شاعر و فرشته ای با هم دوست شدند ، فرشته پری به شاعر داد و شاعـر شعری بـه فرشته . شاعر پر فرشته را لای دفتر شعرش گذاشت و شعرهایش بوی آسمان گرفت. و فرشته شعـر شاعر را زمزمه کرد و دهانش مزه عشق...

مرسی خیلی قشنگ بود :gol: محتاجیم به دعا ...

:gol: به قول سهراب : خوب بود این مردم دانه های دلشان پیدا بود ....

اگه دلت خواست ، خورشیدم باش اگه دلت خواست ، مهتابم شو شبا که خوابی آروم آروم اگه دلت خواست ، بی تابم شو اگه...

ماه من، غصه چرا ؟ آسمان را بنگر، که هنوز، بعد صدها شب و روز مثل آن روز نخست !گرم و آبی و پر از مهر، به ما می‌خندد یا زمینی را که دلش، از سردی شب‌های خزان !نه شکست و نه نگرفت بلکه از عاطفه لبریز شد و...

آموزش نرم افزار cfx نویسنده مسعود نیکخو و مجتبی مهر جویی ، انتشارات نص http://www.nasspub.com//component/page,shop.browse/option,com_virtuemart/Itemid,1 من از انقلاب خریدم.

بابا کاری نداره که ... شجاع باش :D;)

خیلی با احساس و قشنگ بود...:gol: چه پستایی میدیا مژده خانم کارت خیلی درسته ;)

:( چترت را كنار ايستگاهي در مه فراموش كن خيس و خسته به خانه بيا نمي خواهم شاعر باشي ، باران باش! همين براي هفت پشت روييدن گل كافي ست، چه سرخ،چه سبز و چه غنچه! :gol::gol::gol:

:gol::gol::gol: گفتگوها دارم که اگر واژه توان داشت ترا می گفتم واژه ها دارم در سر که اگر... خلوتی بود و دلی بود ترا می گفتم دارم از کوچه آن خاطره ها می گذرم...

اینا درس زندگیه عزیزم ...;) چه ربطی داشت ؟ قضیه رو وارونه نخون که... ;):D

پسر جوان و زیبارویی بود که فکر می کرد باید با زیباترین دختر جهان ازدواج کند. اوفکر می کرد به این ترتیب بچه هایش زیباترین بچه های روی زمین می شوند. پسر مدتی بااین فکر در جستجوی همسر یکتایی برای خودش گشت. طولی نکشید که پسر با پیرمردی آشنا شد که سه دختر باهوش...

:gol::gol:

شما به بزرگیه خودت ببخششید ما رو :redface:

خانم من فقط مامورم. به من گفتند بشمار، حالا هم شمردم. شما کلا 110305 رکعت دارید. _ ولی من همه را خواندم. نمی شه یک کاریش بکنی. _ دست ما نیست به خدا. ولی چشم؛ روندش می کنم به 110500. خوبه؟ _ عجب گرفتاری شدیم. من می گم همه را خواندم. گرد نمی خواد بکنی. همان هایی که خواندم...

یک (روز) خانواده لاک پشتها تصمیم گرفتند که به پیکنیک بروند. از آنجا که لاک پشت ها به صورت طبیعی در همه موارد یواش عمل می کنند، هفت سال طول کشید تا برای سفرشون آماده بشن! در نهایت خانواده لاک پشت خانه را برای پیدا کردن یک جای مناسب ترک کردند. در سال دوم سفرشان (بالاخره) پیداش کردند. برای مدتی...

ممنونم :gol::gol: :gol::gol: :gol::gol: اتفاقا یه قسمتی از مطلب هم دراین مورد بود ولی به دلایل کمی سیاسی بودنش ترجیح دادم حذفش کنم :cool:

«وقتي بچه بودم، يك گروه نمايش در شهرمان بود. نزد آن‌ها رفتم و گفتم كه مي‌خواهم همراه‌تان بازي كنم، اما گفتند كه ما فقط براي نقش پادشاه نياز به بازيگر داريم و تو هم صدايت براي اين كاراكتر خيلي بچه‌گانه است. من كه تصميم گرفته بودم اين نقش را به دست بياورم، از آن به بعد روزها به جنگل مي‌رفتم و با...

ممنون از متن قشنگت ... :gol::gol::gol: