چرا باید مستقل نباشم ، چرا بی خود مسوولیت یکی دیگه رو قبول کنم ، فک نکنم تا 27 سال تمام اصلا به ازدواج فکر کنم ، تازه اون 27 سال به خاطر اونیه که میخام ، اگه اون جور نشه حالا حالا ها مجردی کیف می کنم
در مورد کلاس که باز من موندم ، اگه تو این یک سال قبل، از من حرکت ناپسند یا بی جنبه بازی ای دیدید به بزرگی خودتون ببخشید ، من هیچ وقت نخواستم به هیچ وجه با هیچ خانومی حتی یکم هم که شده صمیمی بشم چون مجبورم ، اما قرار نیست که اینجوری هم باشیم ، هم کلاسی داریم که یه بار خواستم سلام بدم روشو...
خیلی ممنون ، من این چیزا در مورد اون ترم بالایی ها نمی دونستم ، خوب شد فرمودید ، پس از همین الان به فکر اندازه باشم .
واسه هدفم دیگه نمی دونم ، تو این یه ساله اخیر یه چیزایی واسم پیش اومد که اینجوری شدم ، شاید بهتر بشم و دوباره به درسام برسم و بهشون علاقه پیدا کنم .
از بابت جزوه هم خیلی خیلی...
درست می فرمایید ، خودمون این جو رو ساختیم ، ولی چرا این جو رو ساختیم نمی دونم ، این صحبت های آخرتون رو هم نفهمیدیم ، این ثبات و اینا ، من غیر این درسای خودمون و ورزش اونم فقط رزمی و پاورلیفتینگ (دو سال والیبال کار کردم رسما از تیم نونهالان که از همشون هم سابقم بیشتر بود بیرونم کردند) و کاسبی مرز...
آخه چرا باید نتونم زندگی رو ادامه بدم!!!!!!! برقو میگم ، خداییش من معدل کتبی دیپلمم 13.54 بود ولی به فیزیک و ریاضی و شیمی خیلی علاقه داشتم و هر سه تا شون عالی بودم.با علاقه ی خودم برق رو انتخاب کردم ولی نمی دونم چرا اومدم دانشگاه از درس خوندن متنفر شدم. جو دانشگاه و کلاسمون یه جوریه...
سلام ، خوب هستین؟ عید شما هم مبارک ، ممنون که درخواستمو قبول کردید ، شناختم دیگه که درخواست دادم ، کلاسا رو که یه هفتس نیستم و اصلا خونه خوش نمیگذره ، ولی خدایی دیگه درسای این ترم وحشتناکن ، شمام همین جور احساس نمی کنید؟ من دیگه نمی تونم ادامه بدم
ما تو دبیرستان دولتی 20 نفر بودیم ، 6 تامون موفق به اخذ مدرک پرافتخار دیپلم شده که معدل کتبی رتبه اول 13.54 بود ، از این 6 نفر 2 نفر سال اول و 3 نفر سال دوم دانشگاه قبول شدند ، یکی سربازی