سلام ای مادر...ای داغدارتنهایی من...!مادر چه شد آنهمه آرزوها که تو برایم داشتی؟مگر نمیدانستی جوان تو تاب ماندن نداشت؟نگاهم کن مادر من امشب میروم...وتن سردم میزبان موریانه هایی خواهدشد که تکه تکه های تنم راکشان کشان میبرن.همان تنی که چندی پیش در آغوش کشیدی.مادر گوش کن چشمان توبرای مدتی خیس اشک...