نتایح جستجو

تبریک دست خالی مرا با سخاوت بی حدت بپذیر ...:) [IMG]

چه دختر فهمیده ای .من عاشقش شدم:surprised::eek:

عجب ادمی بزرگیه.این تفکر خیلی ارزشمنده.و می رسیم به حرف سهراب که می گه چشم ها رو باید شست:)

به نظرم نباید اجبار بشه.به قول شریعتی می گه حجاب رو برای زن اجباری نکنید به جای این به اون فلسفه حجاب رو بگین اون موقع خودش تشخیص می ده چه نوع پوششی برتر است.

گور بابای چرچیل، هر وقت خواستی برگرد! این پول چیکارا که نمی کنه.:biggrin:هر کسی یه قیمتی داره.

یادمان باشد بعضی هایمان شانس گفتن کلماتی را داریم که برخی دیگر حسرتش را، کلماتی مثل : بابا، مامان، پدربزرگ

یادمان باشد بعضی هایمان شانس گفتن کلماتی را داریم که برخی دیگر حسرتش را، کلماتی مثل : بابا، مامان، پدربزرگ …

موافقم.باید به بلوغ فکری و اقتصادی رسید.

تا حالا کسی بهم تهمت نزده. ولی می دونم خیلی سخته.اگر تونستی ببخشی اون وقت متوجه می شی یه پله بزرگتر شدی.تمام دوستان حرفامو زدن.ببخش نه به خاطر اینکه طرف سزاوار ببخشه بلکه این تو هستی که سزاوار ارامشی.تمرین کن که بدی دیگران رو مرور نکنی این طوری تو ارامی.ولی دلیل نیست که وقتی بخشیدی همه چی برگرده...

خواهش می کنم:)

یه عکس فرستاده بودم.بعد فکر کنم از منبع ش حذف شد.و این نوشته اومد.شما به بزرگی خودتون ببخشید:)

چه تبلیغاتی!!!:surprised:

این یه عکس بود اگر یادتون باشه.من نمی دونستم اینطوری می شه

فعلا ترجیح می دم به چیزهای که حتمی هستن به پردازم.وقتی ندارم به این چیزها فکر کنم:) به چیزی که دست خودم نیست و نتونم کاری کنم فکر نمی کنم.بهتر نیست به چیزهایی فکر کنیم که دست خودمون هستن

[IMG]

همه شب نماز خواندن،همه روز روزه رفتن پیرزن با تقوایی در خواب خدا رو دید و به او گفت : (( خدایا من خیلی تنهام . آیا مهمان خانه من می شوی ؟ )) خدا قبول کرد و به او گفت که فردا به دیدنش خواهد رفت . پیرزن از خواب بیدار شد با عجله شروع به جارو کردن خانه کرد. رفت و چند نان تازه خرید و...

خیلی خوبه که هدف گذاری کردی.ولی خیلی انرژی ت رو صرف این نکن چون وقتش هنوز نرسیده.به درسات خوب بچسب که اون موقع بتونی یه رشته ی خوب و یه دانشگاه خوب انتخاب کنی.دو ماه وقت داری .توی اون دو ماه حسابی تحقیق کن و رشته انتخاب کن.حیف ه انرژی ت رو صرف چیزی می کنی که فعلا کاری از دستت بر نمیاد.الان فقط...

ممنون.اینجا که اومدم می بینم که تنها من نیستم که چنین دردی رو دارم.خصوصیت ادمی اینه که زمان درد های قدیمی رو کم رنگ می کنه و دردهای جدید براش درست می کنه .وقتی ما می بینم که همه دارن یکی یکی می رن و واقعیت مرگ رو بپذیریم خیلی تحمل راحت تر می شه.من به امید روزی هستم که دوباره و در یک دنیای دیگر...

من چهل روزه پدرم رو از دست دادم.هدف من پدرم بود.هدفم شادی پدرم بود.من پسر ارشد خانواده م. شرایطتون رو نمی دونم .ولی رابطه معنوی تون رو قوی کنید و شرایط رو بپذیرید. به اینجا یه سری بزنید...

[IMG]