نتایح جستجو

  1. يامين

    مشاعرۀ سنّتی

    سرو بلند من که به دادم نمی‌رسی دستم اگر رسد به خدا می‌رسانمت
  2. يامين

    مشاعرۀ سنّتی

    تا شدم خوار تو رشگم به عزیزان آید بارالها که عزیزی نشود خوار کسی
  3. يامين

    مشاعرۀ سنّتی

    دوش در خواب من آن لاله عذار آمده بود شاهد عشق و شبابم به کنار آمده بود
  4. يامين

    مشاعرۀ سنّتی

    من سراپا همه شرمم تو سراپا همه عفت عاشق پا به فرارم تو که این درد ندانی
  5. يامين

    مشاعرۀ سنّتی

    نالدم پای که چند از پی یارم بدوانی من بدو میرسم اما تو که دیدن نتوانی
  6. يامين

    مشاعرۀ سنّتی

    شب همه بی تو کار من شکوه به ماه کردنست روز ستاره تا سحر تیره به آه کردنست
  7. يامين

    مشاعرۀ سنّتی

    روح من نیز به دنبال تو گیرد پرواز دگر از صحبت این دلشده سیر آمده است
  8. يامين

    مشاعرۀ سنّتی

    تو ترک آبخورد محبت نمی‌کنی اینقدر بی‌حقوق هم ای دل ندانمت
  9. يامين

    مشاعرۀ سنّتی

    دل گرچه مدامم هوس خط تو دارد لیک از تو خوشم با کرم گاه به گاهی
  10. يامين

    مشاعرۀ سنّتی

    دل چون شکسته سازم ز گذشته‌های شیرین چه ترانه‌های‌محزون که به یادگار دارد
  11. يامين

    مشاعرۀ سنّتی

    ره ماتم‌سرای ما ندانم از که می‌پرسد زمستانی که نشناسد در دولت سرایان را
  12. يامين

    مشاعرۀ سنّتی

    تو که آتشکده‌ی عشق و محبت بودی چه بلا رفت که خاکستر خاموش شدی
  13. يامين

    مشاعرۀ سنّتی

    تا زهره و مه در آسمان گشت پديد بهتر ز می ناب کسی هيچ نديد من در عجبم ز ميفروشان کايشان به زانکه فروشند چه خواهند خريد
  14. يامين

    مشاعرۀ سنّتی

    اي دل چو زمانه می کند غمناکت ناگه برود ز تن روان پاکت بر سبزه نشين و خوش بزی روزی چند زان پيش که سبزه بردمد از خاکت
  15. يامين

    مشاعرۀ سنّتی

    هر کس به خیالیست هم‌آغوش و کسی نیست ای گل به خیال تو هم آغوشتر از من
  16. يامين

    مشاعرۀ سنّتی

    دهانت را می بویند مبا دا که گفته باشی دوستت می دارم دلت را می بویند روزگار غریبی است نازنین
  17. يامين

    مشاعرۀ سنّتی

    خوب چيكا كنم ل كم داريم:razz::D اين از شهرياره هر وقت مي خونم داغونم ميكنه:cry: شراب ارغوانی چاره‌ی رخسار زردم نیست بنازم سیلی گردون که چهرم ارغوانی کرد
  18. يامين

    مشاعرۀ سنّتی

    لبخند کن معاوضه با جان شهریار تا من به شوق این دهم و آن ستانمت
  19. يامين

    مشاعرۀ سنّتی

    دلکش آن چهره، که چون لاله بر افروخته از شرم بار دیگر به سراغ من خونین جگر آید
  20. يامين

    مشاعرۀ سنّتی

    تیر از غمزه‌ی ساقی سپر از جام شراب با کماندار فلک جنگ وجدالی کردیم
بالا