نتایح جستجو

همه دنيا رو نامردا گرفتن. وفا رو از شما مردا گرفتن. خبر اومد که ديشب مجنون و با 3 تا ليلي گرفتن. زمونه عوض شده . دیگه هدف زندگیم شده درس .... دیگه هیچی ....

کاش مي دانستي هزار شب هم که نيايي من هنوز هم شبي را در انتظارت نشسته ام دريغا هزار و يک شب ما هزاران شب است به آخر نمي رسد

اين آهنگ غـم انگيز زيبا كه هر ره گذري از آن چشمانش پُر مي شود و از زيبايي آن مي گويد صداي خرد شدن مـ ـن است ولي هيچكس درد فرياد مرا نشنيد همه از زيبايي آن گفتند غافل از دل من كه زير پنجه و منقار كلاغان تكه تكه مي شود و من زير پاي ره گذران گله اي نيست كمك نمي خواهم ... اين آهنگ از اينجا...

دو تا فنجونه خالي ...يه تخته خوابه بهم خورده وچشاي پر اضطراب تو ...به همين راحتي هيچي نگو چون...لعنتي من ديدمت دستاشو رو تنت

تيك، تيــــك، تيك، تيك، چه زهر آلود است صداي نحس تكراري ثانيه گرد ساعت زمان؛ چه تكرار احمقانه ايست اين روزها، هفته ها، ماه ها و سالها چه سرنوشت شومي است كودكي، نوجواني، جواني، ميانسالي ، كهنسالي و مرگ چه دايره مضحكي است صبح، ظهر و شب شايد او هم ديگر خسته شده است از اين همه سپاسگزاري موجودات كوچك...

خیلی ممول جونم عالی بود .... مخصوصا آخری ..... بازم بزن ...

استغفرالله ......

گریه میکنما احساستما رو کاغذ مینویسم .....

پسرک دوازده ساله لاک پشت مرد ه اي که ماشين از رويش رد شده بود را با نخ مي کشيد. او وارد يکي از خانه هاي "فساد" اطراف آمستردام شد و گفت: - من مي خواهم با يکي از خانم ها *** داشته باشم. پول هم دارم و تا به مقصودم نرسم از اينجا نمي روم. گرداننده آنجا که همه به او "مامان" مي گفتند و کاري با...

یه دوستی کوتاه مدت بعد از شناخت کامل یه ازدواج موفق .....

سلامم .... ممنون از توجهتون به مطلبم ....

سلام مرسی .... تو خوبی ؟ تو ام خسته نباشی .....

(اگر قادر نيستي خود را بالا ببري همانند سيب باش تا با افتادنت انديشه‌اي را بالا ببري (دکتر علي شريعتي

ياد گرفتم که : ?: با احمق بحث نکنم و بگذارم در دنياي احمقانه خويش خوشبخت زندگي کند 2:از حسود دوري کنم چون حتي اگر دنيا را هم به او تقديم کنم باز هم از من بيزار خواهد بود 3: تنهايي را به بودن در جمعي که به آن تعلق ندارم ترجيح دهم

هوسبازان وقتي زيبايي را مي بينند دوستش دارند،اما عاشقان وقتي کسي را دوست داشته باشند او را زيبا ميبينند....افلاطون :::

دکتر علي شريعتي نميدانم پس از مرگم چه خواهد شد نميخواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت ولي بسيار مشتاقم که از خاک گلويم سوتکي سازد گلويم سوتکي باشد به دست کودکي گستاخ و بازيگوش و او يکريز وپي در پي دم خويش را بر گلويم سخت بفشارد و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد بدين سان بشکند در من...

ادما هر روز عوض مي شن و بعضيام اين وسط هر روز عوضي تر

وخدا طوطي وكلاغ را زشت آفريد طوطي اعتراض كرد و زيبا شد كلاغ به رضاي خدا تن داد وحال ،طوطي در قفس است وكلاغ آزاد

شنا کردن در جهت جريان آب ، از عهده ماهي مرده هم بر مي آيد

بگذارعشق خاصيت تو باشد نه رابطه خاص تو باکسي