در شب های تهاییم مثل ستاره می درخشی
و ظلمت پر از تشویش قلبم را با حضورت چنگ میزنی
و من مثل همیشه سرمست از حضورت می شوم
تو همان نوری که ناگهان در تاریکی و تنهایی و غربت
از فرسنگ ها دوری به سراغم تنهایی هایم آمدی
من تو را مثل یگانه خاق تنهایی و یگانه خالق زوجیت می پرستم
با من بمان من به تاریکی ها...