کسایی که بیشترشون از این باشگاه رفتن چون حرفشون خریدار نداشت
البته نه همشون یک سری احساسی عمل کردن چون فقط دنباله رو بودن
و میشد فهمید که ته دلشون اینجوری نیستن ...
مشکل اینه که یک سری میگن ما اصلا ایرانی نیستیم
ایران فقط یه گربه بزرگه ( به قول سردستشون که تو ونکوور کاناد جولون میده " کشور نا مانوس ایران " ) که ما رو توی خودش جا داده
آخه جزئیات خاصی نداره
چند تا از کار برها بودن منجمله از مدیرهای جدید و یوزرهای قدیم
که در گفتگوهای قومی ملیتی خیلی زیاده روی میکردن
یه عقل کل هم داشتن که از وقتی اون گم و گور شد یواش یواش این سلسله از هم پاشیده شد
مشکل من اینه که هر کی از گٔل کمتر به ایران بگه من گر میگیرم...
یه سری هم داشتن خلاف رود خونه شنا میکردن خودشون خسته شدن
از آب اومدن بیرون
محل سکونتهاشون هم مثل هم بود
دلم واسه همون آدمها یه ذره شده
آدمها همه جا سردن زیاد خودت رو ناراحت نکن :)
این عادت ماست وقتی پیش همیم همه قر مزنیم وقتی دور میشیم همه همو جستجو میکنیم ...
اره مهندس بقول اینا give up کردم
رفتم یه کالج اسم نوشتم واسه international engineers تازه کلاس به به حد اکثر نرسید online برداشتم !
ببین من چقدر خنگم که اصلا اینقدر مثل من پیدا نشد که کلاس تشکیل بدن !
مدیر از هوای تهران بگو
دلم واسه اون روزایی که از پنجره محل کارم کوه رو میدیم تا روش برف میشست قند توی دلم آب میشد که " آخر هفته اسکی به راهه" یه ذره شده ...
قربانت
یه راه نشون بدین من کمتر اینورها بپلکم
از کار و زندگی افتادم
آخرش هم ۲ تا درس رو بیخیال شدم کلاس کنکور ! ثبت نام کردم
یادته اون سوالها رو که ؟
ای بابا
اینهمه نوشتم در جواب سؤالت !
ولش کن دیگه حال ندارم یه بار دیگه بنویسم ! ولی کلا من هم جوابی واسه سوالت ندارم یعنی من هم نمیدونم چرا :)
اینجوری بهتره !