امید و توکل
بزرگمهر حکیم در کشتی نشسته بود که طوفان شد.ناخدا گفت: دیگر امیدی نیست و باید دعا کرد.مسافران همه نگران بودند اما بزرگمهر آرام نشسته بود.گفتند: در این وقت چرا این گونه آرامی؟او گفت: نگران نباشید زیرا مطمئنم که نجات پیدا می کنیم.سرانجام همان گونه شد که او گفته بود و کشتی به سلامت به...