امروز ظهر شيطان را ديدم!
نشسته بر بساط صبحانه و آرام لقمه برميداشت...
گفتم: ظهر شده، هنوز بساط كار خود را پهن نكرده اي؟ بني آدم نصف روز خود را بي تو گذرانده اند...
شيطان گفت: خود را بازنشسته كرده ام. پيش از موعد!
گفتم: به راه عدل و انصاف بازگشته اي يا سنگ بندگي خدا به سينه مي زني؟
شيطان...