زندگی شد من و یک سلسله ناکامی ها
مستم از ساغر خون و جگر آشامی ها
بسکه با شاهد ناکامییم الفت ها رفت
شادکامم دگر از الفت ناکامی ها...!
بخت برگشته ما خیره سری آغازید
تا چه بازد دگرم تیره سرانجامی ها
دیرجوشی تو در بوته هجرانم سوخت
ساختم این همه تا وارهم از خامی ها
تا که نامی شدم از نام نبردم سودی...