عزیزم مهم تویی مهم شوهرته بقیش مهم نیست شمادونفرباید برای هم مهم باشید بزارهرکارمیخان بکنن اخر1روز پشیمون میشن تو خوب باش نذارمث بقیه بشی خداهمیشه باهاته هواتا داره واست کافی:heart:
من نشانی از تو ندارم اما نشانی ام را برای تو می نویسم: درعصرهای انتظار،به حوالی بی کسی قدم بگذار! خیابان غربت را پیدا کن و وارد کوچه پس کوچه های تنهایی شو! کلبه ی غریبی ام را پیدا کن، کناربیدمجنون خزان زده و کنارمرداب ارزوهای رنگی ام! درکلبه را باز کن و به سراغ بغض خیس پنجره برو! حریر...
من نشانی از تو ندارم اما نشانی ام را برای تو می نویسم: درعصرهای انتظار،به حوالی بی کسی قدم بگذار! خیابان غربت را پیدا کن و وارد کوچه پس کوچه های تنهایی شو! کلبه ی غریبی ام را پیدا کن، کناربیدمجنون خزان زده و کنارمرداب ارزوهای رنگی ام! درکلبه را باز کن و به سراغ بغض خیس پنجره برو! حریر...
من نشانی از تو ندارم اما نشانی ام را برای تو می نویسم: درعصرهای انتظار،به حوالی بی کسی قدم بگذار! خیابان غربت را پیدا کن و وارد کوچه پس کوچه های تنهایی شو! کلبه ی غریبی ام را پیدا کن، کناربیدمجنون خزان زده و کنارمرداب ارزوهای رنگی ام! درکلبه را باز کن و به سراغ بغض خیس پنجره برو! حریر...
به کوه گفتم عشق چیست؟ لرزید.
به ابر گفتم عشق چیست؟ بارید.
به باد گفتم عشق چیست؟ وزید.
به پروانه گفتم عشق چیست؟ نالید.
به گل گفتم عشق چیست؟ پرپر شد.
و به انسان گفتم عشق چیست؟
اشک از دیدگانش جاری شد و گفت؟ دیوانگیست!!!
به کوه گفتم عشق چیست؟ لرزید.
به ابر گفتم عشق چیست؟ بارید.
به باد گفتم عشق چیست؟ وزید.
به پروانه گفتم عشق چیست؟ نالید.
به گل گفتم عشق چیست؟ پرپر شد.
و به انسان گفتم عشق چیست؟
اشک از دیدگانش جاری شد و گفت؟ دیوانگیست!!!
گیرم که در باورتان به خاک نشستم و ساقه های جوانم به زیر ضربه های تبرها تان زخمدار است؛با ریشه چه می کنی ؟ گیرم که در این کنج بام نشسته در کمین پرنده ای با جوجه های نشسته در آشیانه چه می کنی ؟گیرم که می بری ، گیرم که می زنی ، گیرم که می کشی اما با رویش ناگزیر جوانه ها چه می کنی؟
گیرم که در باورتان به خاک نشستم و ساقه های جوانم به زیر ضربه های تبرها تان زخمدار است؛با ریشه چه می کنی ؟ گیرم که در این کنج بام نشسته در کمین پرنده ای با جوجه های نشسته در آشیانه چه می کنی ؟گیرم که می بری ، گیرم که می زنی ، گیرم که می کشی اما با رویش ناگزیر جوانه ها چه می کنی؟
گیرم که در باورتان به خاک نشستم و ساقه های جوانم به زیر ضربه های تبرها تان زخمدار است؛با ریشه چه می کنی ؟ گیرم که در این کنج بام نشسته در کمین پرنده ای با جوجه های نشسته در آشیانه چه می کنی ؟گیرم که می بری ، گیرم که می زنی ، گیرم که می کشی اما با رویش ناگزیر جوانه ها چه می کنی؟