نتایح جستجو

یـڪ روز آمـدے تـمــاҐ مــטּ شـدے یـڪ روز هــم رفـتــےُ مــטּ تـمـــاҐ شـدҐ . . .

میخواهم در آغوش بگیرمت... آنقدر محکــــــم که جای عشقم روی تنت بماند... تا همه ی اهالی این شهر بدانند... تنت قلمرو سرکشی های یک بانوی شرقیست.

گذار سرنوشت هر راهی را که میخواهد برود، ما راهمان جداست... این ابرها تا میتوانند ببارند ما چترمان خداست...

از درد هآے ڪوچڪ است کـﮧ آدم مے نآلد...! ضربـﮧ کـﮧ سنگیـטּ باشد لآل میشــوی...!

دنبال بهانه نبـاش عزیزکم ... چشـم که گذاشـتم ... بـرو و هر وقت خواستی برگرد .. من تا بی نهایت شمردن می دانـم !

ميترسم... كسي بوي تنت را بگيرد... نغمه دلت را بشنود... و تو خو بگيري به ماندنش!!! چه احساس خط خطي و جهنمي يست! اين عاشقانه هاي حسود من....

نــه! هميشــه بــراي عــاشــق شــدن، بــه دنبــال بــاران و بهــار و بــابــونــه نبــاش! گــاهــي در انتهــاي خــارهــاي يــک کــاکتــوس، بــه غنچــه اي مــي رســي کــه مــاه را بــر لبــانــت مــي نشــانــد

پيــراهــنت در بــاد تــکان مــي خــورد! ايــن تنــها پــرچمــي اســت کــه دوســتش دارم!

حالا كه آمده‌اي هي دست و دلم را نلرزان و هي دلواپسم نكن اگر نمي‌ماني بيابان‌هاي بي‌باران منتظرم هستند 2

دو سال است که مي دانم بي قراري چيست درد چيست مهرباني چيست دو سال است که مي دانم آواز چيست راز چيست چشمهاي تو شناسنامه مرا عوض کردند امروز من دو ساله مي شوم

درخت که می شوم تو پائیزی کشتی که می شوم تو بی نهایت طوفانها تفنگت را بردار و راحت حرفت را بزن

وقتی کسی نیست که بهش فکر کنی به آسمان بیاندیش زیرا در آن کسی هست که به تو فکر می کنه .

مـــــــــن زخمــــــــهای بـــــے نظیری به تـــــــن دارم اما تــــــــــــو مهــــربان تــــرینشان بودی ، عمیـــــــــق تــــرینشان ، عــــزیــــــــــــز تـــرینشان ! بعــد از تـــــــــــو آدم ها تنها خــــــــراش های کوچکـــــے بودند بــر پوستـــــم که هیچ کـــــــدامشان به پای...

دلگیر میشوم وقتی فکر میکنم که عاشقانه هایی که برایت مینویسم مثلِ چای هایی هستند که خورده نمیشوند! یخ میکنند و باید دور ریخت!

از تنهاییت دلگیر نباش و هیچوقت آن را با کسی قسمت نکن مردم این شهر " تن - ها " دادند ... تا تنها نمانند..

راهــ کـِـﮧ میـروے عَقــَـب میـمــانَــم••• نـَه بـَـرای اینـکـِـﮧ نـَخواهَـم با تــُـــو هـَـم قــَـدم باشَـم میـخواهـم پا جاے پاهایـَـت بگــُـذارَـم میـخواهـَـم مـُـراقبـَـت باشَم میـخواهـَــم رد پایـَـت را هیچ خیابانـے در آغوش نکـِـشـَــد تــُــو فــَـقـَـط بـَــراے مـَـنے•••

تنهایی ، شاید همان چوب خدا بود که هیچوقت صدایی نداشت..!!!

تو فقط بخند .. تمام ِ نت ها ، بر روی خط حامل نگاهت نقش می بندد .. و من ، عشق ِ تو را می نوازم .. تا گوش ِ دنیا پُر شود از عاشقانه های من و تو ..

نمیدانم فرهادازچه مینالید ؟؟؟ او که تمام زندگیش “شیرین” بود!

وقتی میروی حواست باشد حتما "" خـــدا نگهــــــدار " بگویی !!! تا خدا بیشتر حواسش را به من بدهد ... آخـــــر میدانی؟؟ خـــــــــدا ، به هوای تو مرا رها کرده