یکی از پسرای دانشگاهمون که خیلی پولدار بود از یکی از دخترای دانشگاه که خیلی با حجب و حیا درس سخون بود و وضع مالیشون خوب نبود خواستگاری کرده بود .
دختره قبول نمیکرد و این آقا پسر مدام مزاحمش میشد. یه روز از من خواست دنبالش برم تا حرف آخرشو به اون پسر بزنه.وقتی بهش گفت دیگه مزاحمش نشه و جوابش...