صداي دلنواز زنگ شتران بود و شيهه ي گاه گاه اسبان. هنوز خورشيد پلك نگشوده بود كه چشم هاي بيدار- بيدارترين چشم هايي كه خورشيد ديدار كرده است- گشوده شدند.
-در چه انديشه اي ابوالحسن؟
اين صداي مهربان و دلنشين عباس من بود كه نرم و آرام در گوش علي اكبر مي نشست. عباس، به پاس روح صميمي و روي و...