تاکجای قصه هاباید زدلتنگی نوشت؟
تا به کی بازیچه بودن در دودست سرنوشت؟
تا به کی با ضربه های درد باید رام شد؟
یا فقط با گریه های بیقرار ارام شد؟
بهر دیدار محبت تا به کی در انتظار ؟خسته ام از زندگی به غصه های بی شمار
برایت از طلا تختی
مسیری رو به خوشبختی
برایت عمر نوحی را
وقار همچو کوهی را
برایت صبر ایوبی
حیاتی مملو از خوبی
برایت شاد بودن را
صداقت را محبت را
دعا کردم
حلالم كن اگر دوري اگر دورم اگر با گريه ميخندم حلالم كن كه مجبورم
بگو عادت كنم بي تو كه من دونم نميتونم كه ميدوني نفسهامو به ديدار تو مدينم
سلام دوست گلم خوبي؟