هوس کوچ به سرم زده.
شاید هم هجرت.
نمی دانم.
ز این بی دلی ها خسته شدم.
دستانم رابه دستان هیچ کس می سپارم و درد دل می کنم با درختان.
دیوانگی هم عالمی دارد
کاش می شد خالی از تشویش بود
برگ سبزی تحفه
ی درویش بود
کاش تا دل می گرفت و می شکست
عشق می آمد کنارش می نشست
کاش با هر دل , دلی پیوند داشت
هر نگاهی یک سبد لبخند
داشت
کاش لبخندها پایان نداشت
سفره ها تشویش آب ونان نداشت
امام در روز عاشورا، در اوج سختیهای توانسوز و مدهوشساز، یک لحظه از یاد
خدا غافل نبود و گویا خویش را در معرض نگاه پر مهر خدای خود میدید و پیوسته نام آن
محبوب را بر زبان میراند و قطره وجودش را به دریای الهی متصل میساخت. این که
گفتهاند روز عاشورا امام حسین علیهالسلام پیوسته و مداوم، خدا...