نتایح جستجو

پیش میاد در ایران اگر پیش نیاد پس کجا پیش بیاد برای سید حسن نصرالله اتفاق بیفته؟ یا برای مردم سوریه؟ فکر کنم دارن کسری اون سه هزار میلیارد رو جبران میکنن من یه موردی تعریف کنم جالبه چند ساله پیش یکی از اقوام با خانواده ما میره ایتالیا (اون موقع هنوز بیمه خارج از کشور نبود) اونجا با ماشین...

تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی

رم دادن صید خود از آغاز غلط بود حالا که رماندی و رمیدیم ، رمیدیم

دسته شما درد نکنه البته استاد نمره مو داد ورگنه حالا حالا ها مونده بودم شما کلی امیدواری دادین برم ارشد بخونم؟؟؟؟ شیرینی هم به چشم:)

شمع و گل هم هر کدام از شعله‌ای در آتشند در میان پاکبازان من نه تنها سوختم

من خودم ریاضی و معادلات رو هر کودوم 6 بار افتادم اما دوستام بی معرفتا بهم تبریک نگفتن :cry:

از جوانیم گله دارد زندگانیم شرمنده این زندگانی از این جوانیم

به نسیمی همه ی راه به هم می ریزد کی دل سنگ تو را آه به هم می ریزد؟سنگ در برکه می اندازم و می پندارم با همین سنگ زدن ، ماه به هم می ریزد عشق، بر شانه ی هم چیدن چندین سنگ است گاه می ماند و ناگاه به هم می ریزدآنچه را عقل به یک عمر به دست آورده است دل به یک لحظه ی کوتاه به هم می ریزد آه ، یک روز...

نظر لطفتونه البته شما هم عکسای قشنگی دارین! برای خالی از لطف نبودن یادمان باشد به دل کوزه آب، که بدان سنگ شکست بستی از روی محبت بزنیم تا اگر آب در آن سینه‌ی پاکش ریزند، آبرویش نرود … یادمان باشد فردا حتما، ناز گل را بکشیم حق به شب بو بدهیم و نخندیم دگر به تَرَک‌های دل هر گلدان … و به انگشت نخی...

من یکی از معممول تقلبایی کردم عمرا هیچ کس نکرده اینه که روی لبه های خودکار بیک با سوزن مینوشتم و تو نور میخوندم:eek: یه دفعه میدیدی تو یه امتحان 10 تا خودکار عوض کردم :biggrin: عمرا اگر این کارو کرده باشین؟؟؟

ترسم که اشک در غم ما پرده در شود وین راز سر به مهر به عالم سمر شود

در دام سر زلفش ماندیم همه حیران وز جام می لعلش گشتیم همه سرمست

از من اثری ز سعی ساقی ماندست وز زمزمه ی عطر اقاقی ماندست وز باده دوشین قدحی بیش نماند از عمر ندانم که چه باقی ماندست

دردا و ندامتا که تا چشم زدیم نابوده به کام خویش، نابوده شدیم

تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی

مست و پريشان توام، موقوف فرمان توام اسحاق و قربان توام، کين عيد قربانيست اين

در نظربازی ما بی‌خبران حیرانند من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا ؟ بی وفا، بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا ؟

دلی دارم ز کوی می فروشان زسر مستی چو دریای خروشان

دل من پیر شد از بس که جفا دید وجفا ندهد سود دگر قامت شمشاد مرا