نتایح جستجو

من بی دل و دستارم در خانه خمارم یک سینه سخن دارم این شرح دهم یا نه

رودی بر رودی میبند بر افسون شب می خندد فردا خوشید از خاور میروید بر دریا می تابد

ای کاش چو پروانه پری داشته باشم تا گاه به کویت گذری داشته باشم

و تو اي مرغ مهاجر كه از اين شهر گذر خواهي كرد نكند از هوس دانه گندم به زمين بنشيني

تو برفتی وفا نکرده ، نگهی سوی ما نکرده نکند ای امید جانم ، که نیایی خدا نکرده

می خزد در رگ هر برگ تو خوناب خزان نکهت صبحدم و بوی بهارانت کو؟

همه خوش ز آنکه مطرب زند بر تار چنگی من از آن خوشم چنگی بزنم بتار مویی

نيمه شبان تنها در دل اين صحرا گمشده خود را مي جويم من كه هم آوازم با سخن سازم راز جداييها مي گويم من كيَم, آهي مانده به لبها, آتش عشقي در دل شبها, راه گريزم مي بندد خسته و تنها, ماه و ثريا, بر شب تارم مي خندد

سلام وقت بخیر به دور چشم تو مستی ما عجب نبود عجب ز حالت آنان بود که هوشیارند

سلام من خوبم خودت خوبی؟ همه چی میزونه؟ قضیه اسکلت جالب بود ممنون 5 دقیقه تو کف بودم یعنی چی بعد دو زاریم افتاد

دیوانه شدم مدهوش، خاموش شدم بیهوش از عشق سخن گفتم ، پروانه شدم اکنون

من بی دل و دستارم در خانه خمارم یک سینه سخن دارم این شرح دهم یا نه

من امشب شکنم ساغر لب بر جام نزنم دیگر عاشقم و مست نگاهم

ترجیح میدم جوابتونو ندم

می سپارمت به خدا همان خدایی که هیچ وقت نخواست تو را به من بسـپارد ...!

* یک جمله فکر: - سعى كنید استاد تغيير باشید، نه قربانى تقدير. - گمشده این نسل اعتماد است نه اعتقاد! اما افسوس که نه بر اعتماد اعتقادیست، و نه بر اعتقادها اعتماد. - مودبانه رها کردن یک تقاضا، بهتر از برآوردن یک تقاضا با خشونت است. - رفاقت معرفت می‌خواهد، وگرنه با یک استخوان صد سگ رفیقت می‌شوند. -...

ای آنکه نمی روی از یاد من خبرت از یادم جانا تو اگر ندهی داد من که دهد دادم

این غافله عمر عجب میگذرد دریاب دمی که با طرب میگذرد

ای پریشانی آرام! کجایی ای مرگ؟ در پری خانه ما حوصله غوغا نیست

ای امید دل من کجایی همچو بختم کنارم نیایی آشنا و سوز و دیرآشنایی یا بلای دل مبتلایی