نتایح جستجو

ازسقوط وشكست ديگران شادي مكن،زيرانميداني كه روزگاربرسرتوچه خواهد آورد.

ميروم ز ديده ها نهان شوم ميروم كه گريه در نهان كنم يا مرا جدايي تو مي كشد يا تو را دوباره مهربان كنم...

دل از من برد و روي از من نهان كرد خدا را با كه اين بازي توان كرد...؟

من همان دم كه وضو ساختم از چشمه عشق چار تكبير زدم يكشره بر هر چه كه هست

ما عاشق و رند و مشت و عالم سوزيم با ما منشين وگرنه بد نام شوي.....

امروز كه در دست توام مرحمتي كن فردا كه شوم خاك چه سود اشك ندامت...!

همه هست آرزويم كه ببينم از تو رويي چه زيان تو را كه من هم برسم به ارزويي

من از ذست غمت مشكل برم جان ولي دل را تو آسان بردي از من

در دير مغان آمد يارم قدحي در دست مست از مي و ميخواران از نرگس مستش مست

مرا چشميست خون افشان ز دست آن كمان ابرو جهان بس فتنه خواهد ديد از آن چشم و از آن ابرو

شده ام خراب و بد نام و هنوز اميدوارم كه به همت عزيزان برسم به نيك نامي

سحر بلبل حكايت با صبا كرد كه عشق روي گل با ما چه ها كرد....؟

ياد باد آنكه خرابات نشين بودم و مست وآنچه در مسجدم امروز كمست آنجا بود

دل به اميد صدايي كه مگر در تو رسد ناله ها كرد در اين كوه كه فرهاد نكرد....

دلم جز مهر مهرويان طريقي بر نمي گيرد به هر دم مي دهم پندش وليكن در نمي گيرد!

ياد باد آنكه ز ما وقت سفر ياد نكرد به وداعي دل غم ديده ما شاد نكرد....

يارم چو قدح به دست گيرد بازار بتان شكست گيرد

او بدون شك از پيشگامان عرصه ترمينولوژي اسلامي در دوره معاصرواحتمالا اولين انديشمند اسلامي معاصر بودكه از اسلام به عنوان مكتب،از تعاليم اسلامي به عنوان ايدئولوژي و از شيعه به عنوان يك حزب تمام عيارسياسي-اجتماعي ياد كرد. او هرگزاسلام رابراي گوشه مساجد و قرآن را براي گوشه طاقچه ها كه تنها...

يك چشم من اندر غم دلدار گريست چشم دگرم حسود بود و نگريست چون روز وصال آمد، او را بستم گفتم نگريستي نبايد نگريست

آخر به چه گويم هست از خود خبرم چون نيست وز بهر چه گويم نيست با وي نظرم چون هست