نتایح جستجو

  1. Phyto

    خبری ازت نیس! در چه حالی؟

    خبری ازت نیس! در چه حالی؟
  2. Phyto

    سلام. خودت چطوری! یعنی جیگر آدمو حال میاره! :d

    سلام. خودت چطوری! یعنی جیگر آدمو حال میاره! :d
  3. Phyto

    زنگ تفریح ... گپ و گفت های خودمونی!

    اینم اضافه کنم که گلخونه زیر 2000 متر دیگه اقتصادی نیس اصلاً! مگه اینکه پول اضافه داشته باشی و بخوای کنار کارهای دیگه یه گلخونه تفننی هم راه بندازی ... :D
  4. Phyto

    مشاوره، پرسش و پاسخ و درخواستهای بخش باغبانی

    سوسک چوبخوار (کاپنودیس) مهمترین دلیل حمله ضعف درخت بنابراین بهترین روش کنترل تقویت درخت با چالکود و بخصوص آبیاری کافی و منظم
  5. Phyto

    دهه شصتی!

    قسمت_صد_و_پنجاه_و_یکم : اعلان جنگ صدای جیغش بلند شده بود ... که من رو بزار زمین ... اما فایده نداشت ... از در اتاق که رفتم بیرون ... مامان با تعجب به ما زل زد ... منم بلند و با خنده گفتم ... - امروز به علت بارش برف، مدارس در همه سطوح تعطیل می باشد ... از مادرهای گرامی تقاضا می شود ... درب منزل...
  6. Phyto

    دهه شصتی!

    قسمت صد و پنجاه : آدم برفی اون دختر پر از شور و نشاط ... بی صدا و گوشه گیر شده بود... با کسی حرف نمی زد ... این حالتش به حدی شدید بود که حتی مدیر مدرسه جدید ازمون خواست بریم مدرسه ... الهام، تمام ذهنم رو به خودش مشغول کرده بود ... اینطوری نمی شد ... هر طور شده باید این وضع رو تغییر می دادم...
  7. Phyto

    دهه شصتی!

    قسمت_صد_و_چهل_و_نهم : دسته گل از نیم ساعت قبل فرودگاه بودم ... پرواز هم با تاخیر به زمین نشست ... روی صندلی بند نبودم ... دلم برای اون صدای شاد و چهره خندانش تنگ شده بود ... انرژی و شیطنت های کودکانه اش ... هر چند، خیلی گذشته بود و حتما کلی بزرگ تر شده بود ... توی سالن بالا و پایین می رفتم...
  8. Phyto

    دهه شصتی!

    قسمت_صد_و_چهل_و_هشتم : الهام نیامد؟! انتخاب واحد ترم جدید ... و سعید، بالاخره نشست پای درس... در گیر و دار مسائل هر روز ... تلفن زنگ زد ... با یه خبر خوش از طرف مامان ... - مهران ... دنبال یه مدرسه برای الهام باش ... این بار که برگردم با الهام میام ... از خوشحالی بال در آوردم ... خیلی دلم...
  9. Phyto

    دهه شصتی!

    قسمت_صد_و_چهل_و_هفتم : تیله های رنگی جا خوردم ... نیم خیز چرخیدم پشت سرم ... سینا بود ... با نگاهی که توی اون مهتاب کم هم، تعجبش دیده می شد ... - تو چقدر نماز می خونی ... خسته نمیشی؟ ... از حالت نیم خیز، دوباره نشستم زمین و تکیه دادم به سنگ های صخره ای کنارم ... - یادته گفتی تا آخر شب با...
  10. Phyto

    دهه شصتی!

    قسمت_صد_و_چهل_و_ششم : خدای دو زاری به ساعتم نگاه کردم ... و بلند شدم ... - کجا؟ ... تازه وسط بازیه ... - خسته شدی؟ ... همه زل زده بودن به من ... - تا شما یه استراحت کوتاه کنید ... این خدای دو زاری، نمازش رو می خونه و برمی گرده ... چهره هاشون وا رفت ... اما من آدمی نبودم که بودن با خدا حقیقی...
  11. Phyto

    دهه شصتی!

    قسمت_صد_و_چهل_و_پنجم : تو ... خدا باش بالای کوه ... از اون منظره زیبا و سرسبز به اطراف نگاه می کردم ... دونه های تسبیح،بالا و پایین می شد و سبحان الله می گفتم ... که یهو کامران با هیجان اومد سمتم ... - آقا مهران ... پاشو بیا ... یار کم داریم ... نگاهی به اطراف انداختم ... - این همه آدم ...
  12. Phyto

    دهه شصتی!

    قسمت_صد_و_چهل_و_چهارم : این آیات کتاب حکیم است تلفن رو که قطع کرد ... بیشتر از قبل، بین زمین و آسمون گیر افتاده بودم ... بیخیال کارم شدم و یه راست رفتم حرم ... نشستم توی صحن ... گیج و مبهوت ... - آقا جون ... چه کار کنم؟ ... من اهل چنین محافلی نیستم... تمام راه رو دختر و پسر قاطی هم زدن رقصیدن...
  13. Phyto

    دهه شصتی!

    قسمت_صد_و_چهل_و_سوم : امثال تو صدام خسته و خواب آلود ... از توی گلوم در نمی اومد ... - به داداش ... رسیدن بخیر ... رفت سر کمد، لباس عوض کردن ... - امروز هر کی رسید سراغ تو رو گرفت ... دیگه آخر اعصابم خورد شد ... می خواستم بگم دیوونه ام کردید ... اصلا مرده... به من چه که نیومده ... غلت زدم...
  14. Phyto

    دهه شصتی!

    قسمت_صد_و_چهل_و_دوم : مرده متحرک با سرعت از پله های اتوبوس رفتم پایین ... چشم چرخوندم توی جمع تا سعید رو پیدا کنم ... تا اومدم صداش کنم دکتر اومدم سمتم ... و از پشت، زد روی شونه ام ... ـ آقا مهران حسابی از آشنایی با شما خوشحال شدم ... جدی و بی تعارف ... در ضمن، ممنون که ما و بچه ها رو تحمل...
  15. Phyto

    دهه شصتی!

    قسمت_صد_و_چهل_و_یکم : تو نفهمیدی ... جا خورد ... ـ نه قربانت ... خودت بخور ... این دفعه گرم تر جلو رفتم ... ـ داداش اون طوری که تو افتادی توی آب و خیس خوردی ... عمرا چیزی توی کوله ات سالم مونده باشه ... به کوله ات هم که نمیاد ضد آب باشه ... نمک گیر نمیشی ... دادم دستش و دوباره برگشتم پایین...
  16. Phyto

    دهه شصتی!

    قسمت_صد_و_چهلم : سناریو مثل فنر از جا پریدم و کوله رو از روی زمین برداشتم ... می خواستم برم و از اونجا دور بشم ... یاد پدرم و نارنجی گفتن هاش افتاده بودم ... یه حسی می گفت ... ـ با این اشک ریختن ... بدجور خودت رو تحقیر کردی ... حالم به حدی خراب بود که حس و حالی نداشتم ... روی جنس این تفکر...
  17. Phyto

    دهه شصتی!

    قسمت_صد_و_سی_و_نهم : یا رسول الله ... - زمان پیامبر ... برای حضرت خبر میارن که فلان محل ... یه نفر مجلس عیش راه انداخته و ... پیامبر از بین جمع ... حضرت علی رو می فرسته ... علی جان برو ببین چه خبره؟ ... حضرت میره و برمی گرده ... و خطاب به پیامبر عرض می کنه ... یا رسول الله ... من هیچی ندیدم...
بالا