نتایح جستجو

  1. sa eed

    داستان هاي كوتاه

    داستان پدر و پسر پسر بچه‌ای بود كه اخلاق خوبی نداشت. پدرش جعبه‌ای میخ به او داد و گفت: هربار كه عصبانی می‌شوی باید یك میخ به دیوار بكوبی. روز اول، پسر بچه 37 میخ به دیوار كوبید. طی چند هفته بعد، همان طور كه یاد می‌گرفت چگونه عصبانیتش را كنترل كند، تعداد میخ های كوبیده شده به دیوار كمتر...
  2. sa eed

    داستان هاي كوتاه

    داستان نتيجه نيكي پسرك فقیری برای گذران زندگی و تامین مخارج تحصیلش دست فروشی می كرد. از این خانه به آن خانه می رفت تا شاید بتواند پولی بدست آورد. روزی متوجه شد كه تنها یك سكه 10 سنتی برایش باقیمانده است و این درحالی بود كه شدیداً احساس گرسنگی می كرد. تصمیم گرفت از خانه ای مقداری غذا تقاضا كند...
  3. sa eed

    داستان هاي كوتاه

    داستان بدگويان يكي از علما را پرسيدند كه يكي با ماه رويي است در خلوت نشسته و درها بسته و رقيبان خفته و نفس طالب و شهوت غالب. هيچ باشد كه به قوت پرهيزگاري، او به سلامت بماند؟ گفت: اگر از مه رويان به سلامت بماند، از بدگويان نماند.
  4. sa eed

    داستان هاي كوتاه

    داستان بوي نفرت معلم یک مدرسه به بچه های کلاس گفت که می خواهد با آنها بازی کند؛ او به آنها گفت که فردا هر کدام یک کیسه پلاستیکی بردارند و درون آن به تعداد آدمهایی که از آنها بدشان می‏آید، سیب زمینی بریزند و با خود به کودکستان بیاورند. فردا بچه ها با کیسه های پلاستیکی به مدرسه آمدند. در کیسه‌ی...
  5. sa eed

    داستان هاي كوتاه

    حكايت درويش و گدا روزی گدایی به دیدن صوفی درویشی رفت و دید که او بر روی تشکی مخملین در میان چادری زیبا که طناب هایش به میخ های طلایی گره خورده اند ، نشسته است . گدا وقتی اینها را دید فریاد کشید : این چه وضعی است ؟ درویش محترم ! من تعریف های زیادی از زهد و وارستگی شما شنیده ام اما با دیدن این...
  6. sa eed

    داستان هاي كوتاه

    حكايت خر دردمند و گرگ نعلبند يک روز يک مرد روستايي يک کوله بار روي خرش گذاشت و خودش هم سوار شد تا به شهر برود. خر پير و ناتوان بود و راه دور و ناهموار بود و در صحرا پاي خر به سوراخي رفت و به زمين غلتيد. بعد از اين که روستايي به زور خر را از زمين بلند کرد، معلوم شد پاي خر شکسته و ديگر نمي تواند...
  7. sa eed

    داستان هاي كوتاه

    حكايتي از ابوسعيد ابوالخير قصابی گوسپندی مرده را نذر خانقاه کرده بود، درویشان چند روز بود چیزی نخورده بودند، گرسنگی غالب بود. چون بر سر سفره نشستند، ابوسعید گفت: دست از این طعام بدارید، که مردار است. قصاب به پای شیخ افتاد و پوزش خواست. مریدان شیخ را گفتند:از کجا دانستی که مردار است؟...
  8. sa eed

    داستان هاي كوتاه

    حكايت شتر دیدی ندیدی! مردی در صحرا دنبال شترش می گشت تا اینکه به پسر باهوشی برخورد و سراغ شتر را از او گرفت. پسر گفت: شترت یک چشمش کور بود؟ مرد گفت: بله پسر پرسید: آیا یک طرف بارش شیرینی و طرف دیگرش ترشی بود؟ مرد گفت: بله بگو ببینم شتر کجاست؟ پسر گفت: من شتری ندیدم!!! مرد ناراحت شد، و فکر...
  9. sa eed

    داستان هاي كوتاه

    حكايت آلفرد نوبل آلفرد نوبل از جمله افراد معدودی بود که این شانس را داشت تا قبل از مردن، آگهی وفاتش را بخواند! زمانی که برادرش لودویگ فوت شد، روزنامه‌ها اشتباهاً فکر کردند که نوبل معروف (مخترع دینامیت) مرده است. آلفرد وقتی صبح روزنامه ها را می‌خواند با دیدن آگهی صفحه اول، میخکوب شد...
  10. sa eed

    داستان هاي كوتاه

    حکایتی از شمس شیخ گفت : خلیفه ، منع کرده است، از سماع کردن! ( شنیدن آواز ) درویش را عقده ای شد در اندرون و رنجور افتاد! طبیب حاذق را آوردند. نبض او گرفت. این علت ها و اسباب را که خوانده بود، ندید. درویش وفات یافت. طبیب بشکافت گور او را و سینه ی او را و « عقده » را ، بیرون آورد. همچون عقیق...
  11. sa eed

    داستان هاي كوتاه

    حكايت با سيه دل چه سود گفتن وعظ کاروانی را در زمین یونان بزدند و نعمت بی قیاس ببردند. بازرگانان گریه و زاری کردند و خدا و پیمبر شفیع آوردند. فایدت نبود. چو پیروز شد دزدِ تیره روان چه غم دارد از گریۀ کاروان؟ لقمان حکیم اندر آن کاروان بود. یکی گفتنش از کاروانیان: « مگر اینان...
  12. sa eed

    هفت کشف مبهوت کننده ی فیزیک

    خواهش عزیزم
  13. sa eed

    داستان هاي كوتاه

    حكايت سقراط و پالايش سه گانه در یونان باستان، سقراط به دانش زیادش مشهور و احترامی والا داشت.روزی یکی از آشنایانش، فیلسوف بزرگ را دید و گفت: سقراط، آیا می دانی من چه چیزی درباره دوستت شنیدم؟ سقراط جواب داد: یک لحظه صبر کن، قبل از اینکه چیزی به من بگویی، مایلم که از یک آزمون کوچک بگذری. این...
  14. sa eed

    داستان هاي كوتاه

    حكايت سفر هفتاد ساله در شهر “میانه” نوجوانی باهوش تمام کتابهای استادش را آموخته و چشم بسته آن ها را برای دیگر شاگردان می خواند . استادش به او گفت به یک شرط می گذارم در امر آموزش دادن مرا کمک کنی شاگرد پرسید چه امری ؟ استاد گفت آموزش بده اما نصیحت مکن . شاگرد گفت: چرا نصیحت نکنم ؟...
  15. sa eed

    داستان هاي كوتاه

    داستان بدگويان يكي از علما را پرسيدند كه يكي با ماه رويي است در خلوت نشسته و درها بسته و رقيبان خفته و نفس طالب و شهوت غالب. هيچ باشد كه به قوت پرهيزگاري، او به سلامت بماند؟ گفت: اگر از مه رويان به سلامت بماند، از بدگويان نماند.
  16. sa eed

    داستان هاي كوتاه

    حكايت سرانجام عشق به ایران سهروردی را گفتند تا به کی از ایران سخن گویی ؟ گفت تا آن زمان که زنده ام . گفتند این بیماری است چون ایران دختره باکره ای نیست برای تو ، و گنج سلطانی هم برای بی چیزی همانند تو نخواهد بود . سهروردی خندید و گفت شما عشق ندانید چیست . دوباره او را گرفته و به سیاه چال...
  17. sa eed

    داستان هاي كوتاه

    حكايت زنده به گور كردن ثروتمند دیوان بلخ کنایه از هر محضر یا مرجعی است که قضاوتش از روی منطق و عقل و در نتیجه بر اساس حق و عدالت نباشد..جمله ی «مگر اینجا شهر بلخ است؟» درست هم معنی با این عبارت است که می گویند: «مگر اینجا شهر هرت است؟» و چرا راه دور برویم، حتما ً همه ی ما این شعر را شنیده ایم...
  18. sa eed

    داستان هاي كوتاه

    حکايت زن و خدا روزی روزگاری زنی در کلبه ای کوچک زندگی می کرد. این زن همیشه با خداوند صحبت می کرد و با او به راز و نیاز می پرداخت. روزی خداوند پس از سالها با زن صحبت کرد و به زن قول داد که آن روز به دیدار او بیاید. زن از شادمانی فریاد کشید، کلبه اش را آماده کرد و خود را آراست و در انتظار آمدن...
  19. sa eed

    سخت ترین ماده دنیا تبخیر شد

    گروهی از دانشمندان استرالیایی موفق شدند با نور ماوراء بنفش، الماس، سخت ترین ماده معدنی طبیعی دنیا را تبخیر کنند. به گزارش خبرگزاری مهر، الماس که از پیوندهای بسیار محکم اتمهای کربن ساخته شده به عنوان سخت ترین کانی طبیعی دنیا معرفی می شود. برای تعیین درجه سختی کانیها از مقیاس موس (Mohs) استفاده...
  20. sa eed

    گفتمان معماری ...

    این معذل فقط مال معماری نیست متاسفانه گریبانگیر همه رشته هاست
بالا