نتایح جستجو

شاید در نگاه اول تصور کنید این پرتره حاصل تلاش کودکی خردسال برای کشیدن نخستین نقاشیهای خود است٬ اما با دانستن داستان پشت آن احتمالآ به تحسین ایده ی جالب و بکر خالق آن خواهید پرداخت. هفدهم مارس امسال اریک نوردنانکار٬ طراح و هنرمند سوئدی یک وسیله ی ردیابی GPS(سامانه موقیت یاب جهانی به کمک ۲۴...

شما همه چیز را باهم قاطی می کنید .از لحاظ انسانی که همه برابرند.فقط تفاوت از لحاظ حقوقی است,واین دلیل محکمی دارد,چون اداره زندگی بر عهده مرد است,مرد نفقه می دهد ,مرد مهریه میدهد,مرد 2سال از عمرش را در سربازی صرف خدت به جامعه میکندو مجحبور به امرار معاش برای خانواده است در غیر اینصورت مواخذه می شود

شمادیگه چه آدم هایی هستید از زمین وزمان می نالید. انتظار دارید هرچی میخواید همون بشه؟ این حرفها به جای خدا شکر کردنتونه

با چنين صورت كه از معني پر است سخت بيمعني بود صورتگري... ▪ سيف فرغاني

صورت امکان، این ایمیل رو برای دوستانتون هم فوروارد کنید. شاید اونها.... >>>>>کسی رو بشناسن >>>>>سلام دوستان >>>>>از دوستان و آشنایان (از بین آقایون) کسی با گروه خونی AB+( آ.بی .مثبت ) برای اهدای پلاکت به یه پسر بچه ی 8 ساله می شناسید؟باید ساکن تهران باشه و یا حضور مداوم در تهران داشته باشه...

شکرخدا حالا که عالی بوده

تبلغ الکی بود تبلغ الکی بود سرکار گذاشتی ما رو گفتم ببینم چییییییی شده

کالای معیوب کالای معیوب گرد و غبار در پرتو آفتاب که تنها روشنی بخش دفتر پدر اسمیت بود،می رقصید. او در صندلی دفترش جا به جا شد و به پشتی صندلی تکیه داد. در حالی که به ریش خود دست می کشید،نفس عمیقی کشید. سپس عینک قاب فلزی خود را از روی چشمانش برداشت و با حواس پرتی آن را با پیراهن نخی خود برق...

فروش قباله بهشت بهلول هر وقت دلش می گرفت به کنار رودخانه می آمد. در ساحل می نشست و به آب نگاه می کرد. پاکی و طراوت آب، غصه هایش را می شست. اگر بیکار بود همانجا می نشست و مثل بچه ها گِل بازی می کرد. آن روز هم داشت با گِل های کنار رودخانه، خانه می ساخت. جلوی خانه باغچه ایی درست کرد و توی...

بدون شرح بدون شرح رگرفته از روزنامه شرق28 آذر 1390 در گراميداشت سالروز پرواز يك پروانه! محمد درويش شنبه هفدهم دسامبر بود؛ روزي كه مي‌توانست مثل 364روز ديگر سال باشد و البته شايد هم باشد! اما بي‌شك، هفدهم دسامبر 1999، روزي است كه بسياري از فعالان و طرفداران محيط زيست در ايران و جهان هرگز...

همیشه در اوج نا امیدی وقتی که احساس می کنی توی آسمون حتی یک ستاره هم نداری, یکی هست یک گوشه ای از دنیا که حاضره برات بمیره:biggrin::biggrin:

همیشه در اوج نا امیدی وقتی که احساس میکنی حتی یک ستاره هم توی آسمون نداری , یکی هست یک گوشه دنیا که حاضره برات بمیره .

DSubject: Re: Fw: هشداری برای کسانی که از فیس بوک استفاده می کنند مهم مهم > > > > > > > Subject: هشداری برای کسانی که از فیس بوک استفاده می کنند مهم مهم > > > به این لینک سر بزنید : > http://oushoon-fasham.vcp.ir/?viewpost=x2165de295f

بهلول هر وقت دلش می گرفت به کنار رودخانه می آمد. در ساحل می نشست و به آب نگاه می کرد. پاکی و طراوت آب، غصه هایش را می شست. اگر بیکار بود همانجا می نشست و مثل بچه ها گِل بازی می کرد. آن روز هم داشت با گِل های کنار رودخانه، خانه می ساخت. جلوی خانه باغچه ایی درست کرد و توی باغچه چند ساقه علف و گُل...

:heart:

دختر کوچولو و گرگ یک روز عصر گرگ گنده ای توی جنگل تاریکی به انتظار دختر کوچولویی ایستاد که سبد غذا برای مادربزرگش می برد.سرانجام دختر کوچولو از راه رسید.سبد غذا را هم در دست داشت.گرگ پرسید:سبد را برای مادربزرگت می بری؟دختر کوچولو گفت:بله.گرگ پرسید:مادربزرگت کجا خانه دارد؟دختر کوچولو...

دختر کوچولو و گرگ یک روز عصر گرگ گنده ای توی جنگل تاریکی به انتظار دختر کوچولویی ایستاد که سبد غذا برای مادربزرگش می برد.سرانجام دختر کوچولو از راه رسید.سبد غذا را هم در دست داشت.گرگ پرسید:سبد را برای مادربزرگت می بری؟دختر کوچولو گفت:بله.گرگ پرسید:مادربزرگت کجا خانه دارد؟دختر کوچولو...

داستانک شیرین پسر گرسنه اش است ، شتابان به طرف یخچال می رود در یخچال را باز می کند عرق شرم ...بر پیشانی پدر می نشیند پسرک این را می داند دست می برد بطری آب را بر می دارد ... کمی آب در لیوان می ریزد صدایش را بلند می کند ، " چقدر تشنه بودم " پدر این را می داند پسر کوچولواش چقدر بزرگ...