نتایح جستجو

من اون موردی که مشکی کردمو عملا نمیتونم انجام بدم شاید بیشتر بخاطر همینه اینقد عذابم میده

دوستتون دقیقا چکار کرد میشه همونا رو بگین انجام بدم عذابای منم کم شه

21سالمه 2 سال واندی هست دوسش دارم شخصیتم خیلی ادم مغروری هستم بیشتر بخاطر این بوده که این همه باخودم میجنگیدم قبلا فکر نمیکردم اینقد دوستش داشته باشم بعدا که رفت به این حال و روز افتادم میدونی علاقم بهش اصلا دست خودم نبوده خودم نخواستم پیش اومده...یه جورایی دلمو لرزونده

تو تموم این مدت همینا رو به خودم میگم همش به خدا گفتم خدایا اگه قسمت من نبوده تو دلمو اروم کن ولی اروم نمیشم..فرقی نمیکنه خسته شدم

تا امروز همش منطقی بودم دیگه دارم خفه میشم

یعنی میگی برم بهش بگم من که نمیبینمش دیگه به دوستت چی گفتی؟ میشه منو هم مثه دوست خودت راهنمایی کنی؟

نمیدونم کسی یادش هست یانه اوایل مهر92 یه تاپیک زده بودم همین جا از اون موقع خواستم فراموش کنم ولی تا امروز نتونستم یه وقتایی میگفتم دیگه عادی شده ولی همش حرف بوده خواستم خودمو گول بزنم از همه خواستم نظر بدن پرنیان جان مشکل من اینه که همه چی تو دل خودم بوده وجود خارجی نداشته من تو دل خودم یکی رو...

نمیدونم تا کی میخواد ادامه پیدا کنه گفتم گذر زمان همه چی رو فراموش میکنم ولی نمیشه گذر زمان واسه من هیچی رو عوض نمیکنه

1)این تلویزیونِ واسه کی روشنه ؟!

شاید مفید باشه! ولی واقعا احساس افسردگی میکنم...بعضی وقتا خیلی از خودم بیزار میشم..

منبع ناراحتیم یه کسی بود که فکر کردم فراموشش کنم بهتره تو تموم این مدت با خودم جنگیدم فراموشم نشد تو. دلم موند

من خودم از اون آدمای پر انرژی ام یه جوری که همیشه بقیه از بودن با من لذت میبرن

به بهار ربطی نداره خیلی خودم مشغول میکنم...خیلی سعی میکنم شاد باشم از ته دل شاد نمیشم

http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/276552-%D9%84%D8%B7%D9%81%D8%A7-%D9%85%D8%A8%D8%A7%D8%AD%D8%AB-%D9%85%D8%B4%D8%A7%D9%88%D8%B1%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%D9%88%D8%B4%D8%AE%D8%B5%DB%8C-%D8%AE%D9%88%D8%AF-%D8%B1%D8%A7-%D8%AF%D8%B1%D8%A7%DB%8C%D9%86-%D8%AA%D8%A7%D9%BE%DB%8C%DA%A9-%D9%85%D8%B7%D8%B1%D...

خیلی خسته میشم همش بیرون که هستم دانشگاه که میرم با دوستام میگم و میخندم ولی همش میخوام خودمو گول بزنم تو سینه ام همش غمه

من اصلا نمیدونم که که خودم چی میخوام دلم خیلی نا آرومه میخوام یه چیزی رو از ذهنم پاک کنم ولی نمیتونم هر چی بیشتر تلاش میکنم کمتر نتیجه میده بیشتر فکرم درگیر میشه

فانتزی این روزام اینه که بدانم چقدر باید بگذرد که با دیدن تو دلم نلرزد بغضم نگیرد:(

ولی من همیشه خودمو مقصر میدونم ولی اینجور آدم بیشتر اذیت میشه :(

سلام سال نو شما هم مبارک..البته ببخشید با تاخیر مرسی سلامتی

مرسی از دعوتت