آسمون...یادمه آخرین شب گفتم به انتظارت میشینم...
گفتی انتظار سخته...گفتم تو کاری نداشته باش...
و من هنوز منتظرتم..این بار با حقایقی که تازه از تو برایم آشکار شد...
حقایقی که بارها پس از شنیدنش شکسته م...
راست گفتی انتظار خیلی سخته...
ولی من همچنان می نشینم...چشم هایم دارد کم سو می شود...