نتایح جستجو

  1. samiyaran

    اريش فريد

    بی برنامه بی برنامه همین که من خیلی زیادی پیرم برای تو یا تو خیلی جوانی برای من همه اش مجادله هایی سنگین است که حیاتیست در کارگاه های آموزشی در جایی که آدم هایی روشن تر به دقت می سنجند. ترجمه از کامیار محسنین
  2. samiyaran

    اريش فريد

    اسباب بازی به روی هدف اسباب بازی به روی هدف 1 ریختنِ اسباب بازی به جای بمب برای جشن کودکان که به گفته متخصصان بازاریابی بدون هیچ شکی، تاثیری باقی می گذارد اثری بزرگ بر تمام جهان گذاشته است 2 اگر هواپیما چهارده شب پیش اسباب بازی ریخته بود و حالا بمب دو فرزند من به لطف شما در این...
  3. samiyaran

    شارل بودلر

    راه هنر راه هنر برای بلند کردن یک وزنه‌ی سنگین همت سیزیف لازم است! باید دل به کار داد راه هنر بس طولانی است و زمان کوتاه. دور از مقبره‌های سرشناس حوالی قبرستانی پرت قلب من، مثل طلبی مستور آهنگ عزا می‌زند. ــ نگین‌های بسیار در خاک خفته در ظلمت و فراموشی دور از کلنگ‌ها و کاوشگران؛ دریغ که...
  4. samiyaran

    شارل بودلر

    ترانه ترانه به عزیزترینم، به زیباترینم چشم‏وچراغ دلم فرشته‏ام، صنم جاودانه‏ام از ابدیت سلام می‏کنم. همچون هوای نمک‏سود منتشر می‏شود در زندگی‏ام و طعم فناناپذیری ‏را می‏ریزد در جان ناآرام من. توبره‏ای همیشه تازه، عطرآگین فضای عزیزی که پر می‏شود مجمری فراموش شده، رازآلود از شب می‏گذرد و دود...
  5. samiyaran

    شارل بودلر

    پیپ پیپ من پیپ یک نویسنده‏ام خوب تو شکممو ببین پرم از توتون آبیسین و کافرین آخه صاحبم حرفه‏ای پیپ می‏کشه. وقتی همه جاش درد می‏کنه من همینطور دود می‏کنم عین دودکش خونه‏های قدیمی وقتی واسه برگشت از درو غذا می‏پزن. من تو یه فضای معلق و آبی که از دهنم آتیش درمیاد روح نویسنده‏مو بغل می‏کنم و تاب...
  6. samiyaran

    شارل بودلر

    آسمان ابرب آسمان ابرب می‌‏گویند که نگاهت مه‏‌آلود است چشمان رازآلودت (آبی‏‌اند، خاکستری یا سبز؟) به سلسله مهرانگیزند، خواب‏‌آلود، بیدادگر، انعکاس رخوت و رنگ‏‌پریدگی آسمان در آنهاست.این روزهای سفید، گرم و مستور را به یاد می‏‌آوری که دل‏های فریفته را به اشک می‏‌گدازند آنگاه که سوء تفاهم‏‌ها به...
  7. samiyaran

    پابلو نرودا

    عشق عشق تو را چه شده است؟ ما را چه شده است؟ چه اتفاقی دارد برای ما می افتد؟ آه عشق ما ریسمانی خشن است که ما را به هم دیگر می بندد زخمی یمان می کند و اگر بخواهیم زخم هایمان را رها کنیم، جدا شویم، گرهی جدید برای ما می سازد و محکوممان می کند که خون خود را خشک کنیم و با هم بسوزیم. تو را چه شده...
  8. samiyaran

    نادر نادرپور

    بهانه ی دوست بهانه ی دوست چه شد که ماه مراد از کرانه ای نرسید شبی رسید و حریف شبانه ای نرسید از نکه نام خوشش نقش لوح گردون بود به دست خاک نشینان ، نشانه ای نرسید چگونه ریخت شفق خون روشنایی را که پای صبح به هیچ آستانه ای نرسید چنان ز پنجه ی بیداد ، شور نغمه گریخت که بانگ چنگ به داد ترانه ای...
  9. samiyaran

    نادر نادرپور

    برف و خورشید برف و خورشید سر کرده در برف غبارآلود پیری آموخته از کبک ، رسم سر به زیری با او چه خواهم گفت آن روز ؟ با او که خورشیدی جوان است با او که سر بر می کشد چون پیچک تر از خاک خشک هستی من خاکی که زیر برگ پاییزی نهان است با او چه خواهم گفت آن روز ؟ آیا توانم تکیه بر بازوی او کرد ؟ آیا غم...
  10. samiyaran

    نادر نادرپور

    با چراغ سرخ شقایق با چراغ سرخ شقایق مسی به رنگ شفق بودم زمان ، سیه شدنم آموخت در امید زدم یک عمر نه در گشاد و نه پاسخ داد در دگر زدنم آموخت چراغ سرخ شقایق را رفیق راه سفر کردم به پیشواز سحر رفتم سحر ، نیامدنم آموخت کنون ، هوای سفر در سر نشسته حلقه صفت بر در به هیج سوی نمی رانم حدیث خویش نمی...
  11. samiyaran

    :redface::gol:

    :redface::gol:
  12. samiyaran

    مشاعرۀ سنّتی

    تکرار کن تکرار کن ، فراغت را و رهایی را تکرار کن خنده ی بلند شاخسار بی تاب را بر پرواز بی گاه پرنده ها که صیادی در میان نبوده است جز باد منوچهر آتشی:gol:
  13. samiyaran

    ممنونم:redface: امیدوارم خدشه وازد نشه به این شناختتون.:w16:

    ممنونم:redface: امیدوارم خدشه وازد نشه به این شناختتون.:w16:
  14. samiyaran

    یدالله رویائی

    از مجموعه شعر دلتنگی ها از مجموعه شعر دلتنگی ها آنگاه كویر مشكل را از فاصله ساختند آغاز مرغ بود آغاز بال پایدار و مرغ اول جهان ناگاه وقتی كه كویر مشكل را از فاصله ساختند فریادی سخت بركشید و سمت شن ها را آشفت فریاد میان آب افتاد و آب با زمزمه تارهای صوتی را لرزاند و حافظه ی...
  15. samiyaran

    مشاعرۀ سنّتی

    دیار من همه ی طول راه بود و طول بودم من و راه بودم و طول راه ، كه قربانی دیارم بود و یاد آشنایی او باد را نگاه كن اینك عبوذ می دهد از روز میز من و سرگذشت صحرا كه آفتاب و نمك را حضور می دهد نمی توانم ، آه كویر را در پاكت كنم و باز گردانم برای آن همه طول یدالله رویایی
  16. samiyaran

    تو را دوست دارم

    ممنون دوست خوبم:gol: این نوشته منو یاد داستان بهانه گیری قوم بنی اسرائیل برای تعداد مرتبه های نماز در روز انداخت. امیدوارم بهانه گیر نشیم:gol:
  17. samiyaran

    »«»« زنـــدگـی یعنــــی .. »«»«

    زندگی یعنی یک سقف از آرامش که زیر سایه اش از ناملایمات دور بود:gol:
  18. samiyaran

    دست‌نوشته‌ها

    می بیند و راه کوچه ی علی چپ را پیش می گیرد. لج می کند با خود ولی فک می کند دل دیگری را می سوزاند. این میان فقط بر پیشانی اش؛مهرِکاسه ی داغ تر از آش می خورد. کاسه ای که دیگر از دهان افتاده!
  19. samiyaran

    خیلی ممنونم،شما زیبا می بینید:redface::gol:

    خیلی ممنونم،شما زیبا می بینید:redface::gol:
  20. samiyaran

    نظر سنجیِ مسابقۀ ادبیِ 3

    ممنون نغمه خانوم:gol: خیلی لذت بردم از نوشته ها. این همه نوشته ی خوب. فقط باید زمان گذاشت و تک تکشون رو خوند و لذت برد. فارغ از این چهار شماره ای که اعلام می کنم و مطمئنا احوال و روحیات و نظر شخصی من در انتخابشون دخیل هست 27 نوشته ی دیگه خوب،دلنواز و آرامش بخش هستند. برای تک تک دوستانم بهترین...
بالا