نتایح جستجو

  1. zahra_216

    کلوپ آبیدلان.

    :w14::w14::w14::w14:
  2. zahra_216

    گفتگوهای تنهایی

    يه وقتايي خودمو بغل مي كنم ؛ و مي گم : غصه نخور ديوونه !!! من كه باهاتــــــــــم ..... دست خودمو ميگيرم و ميبرم گردش.........
  3. zahra_216

    گفتگوهای تنهایی

    کاش اون لحظه ای که یکی ازت می پرسه " حالت چطوره ؟ " و تو جواب میدی " خوبم! " کسی باشه که محکم بغلت کنه و آروم تو گوشت بگه : " می دونم خوب نیستی ... ام غصه نخور تومنو داري...كنارتم "
  4. zahra_216

    کاش اون لحظه ای که یکی ازت می پرسه " حالت چطوره ؟ " و تو جواب میدی " خوبم! " کسی باشه که محکم...

    کاش اون لحظه ای که یکی ازت می پرسه " حالت چطوره ؟ " و تو جواب میدی " خوبم! " کسی باشه که محکم بغلت کنه و آروم تو گوشت بگه : " می دونم خوب نیستی ... "
  5. zahra_216

    گفتگوهای تنهایی

    "حوا"؟؟؟؟؟؟؟ تو مگر سيب را پوست كندي وخوردي؟؟؟ كه دنيا اين چنين پوست مارا ميكند؟؟؟؟؟؟
  6. zahra_216

    گفتگوهای تنهایی

    و من زن شدم، تحملی پایدار... یک دنیا... از سیبی... گفت که من چیدم... ولی هیچکس نگفت... نشان عشق... سیب سرخی شد... که من به آدم دادم...
  7. zahra_216

    گفتگوهای تنهایی

    نمیدونم چرا دلم گرفته. نمیدونم چرا دنیا پره از نامردی. نمیدونم چرا بارون تند تند میباره. نمیدونم چرا خستم. نمیدونم چرا مرگمو ارزو میکنم. نمیدونم کجام" گم شدم. نمیدونم چی بگم" چه کار کنم. نمیدونم چرا بغض گلومو گرفته . نمیدونم...........................
  8. zahra_216

    گفتگوهای تنهایی

    من شهرزاد قصه های خودم هستم هزار و یک شب است هر چه می بافم همه بی درنگ به قامتم اندازه می بینند هیچ کس اما نمی داند راز این دل چیست... !
  9. zahra_216

    گفتگوهای تنهایی

    ای روزگار .... من راههای نرفته بسیار دارم اما با تو یکی زیادی راه آمده ام
  10. zahra_216

    گفتگوهای تنهایی

    آبی تر از آنم كه بيرنگ بميرم از شيشه نبودم كه با سنگ بميرم من آمده بودم كه تا مرز رسيدن همراه تو فرسنگ به فرسنگ بميرم تقصير كسی نيست كه اينگونه غريبم شايد كه خدا خواست كه دلتنگ بميرم...
  11. zahra_216

    گفتگوهای تنهایی

    گاه دلتنگ ميشوم، دلتنگ تر از همه دلتنگــــــــــــــــــــــــــــــــي ها، گوشه اي مي نشينم و حسرت هــــا را مي شمارم و باختنها و صداي شكستن هـــــا را، نمي دانم من كدام اميد را نا اميـــــــــــــــــــــــد كرده ام و كدام خواهـــــــــــش را نشنيدم و به کدام دلتنگی خندیدم که چنین دلتنگم؟
  12. zahra_216

    خواندن حدیث شریف کساء...

    منم اگه ميشه باز بزاريد تو ليست
  13. zahra_216

    بیشترین فعالیت علمی.حضور و صمیمیت در باشگاه رو بچه های کدوم رشته دارند؟

    خب من رشتم مهندسي صنايعه و خيلي هم دوسش دارم.اما بدون تعصب بگم رشته شيمي بيشتر بوده فعاليتاش
  14. zahra_216

    مشکلات کسب اطلاعات در یک محیط کاری

    واقعا خيلي خوبه كه اين بحثو راه انداختين.... ميتونيم از مشكلات هم و راه حلاي بقيه تجربه كسب كنيم
  15. zahra_216

    ██▓▒░░ دفتر مدیریت تالار مهندسی صنایع ░░▒▓██

    تبريك آقا وحيد......موفق باشيد
  16. zahra_216

    خداي من! خواندمت، پاسخم گفتي؛ از تو خواستم، عطايم کردي؛ به سوي تو آمدم، آغوش رحمت گشودي؛ به تو...

    خداي من! خواندمت، پاسخم گفتي؛ از تو خواستم، عطايم کردي؛ به سوي تو آمدم، آغوش رحمت گشودي؛ به تو تکيه کردم، نجاتم دادي؛ به تو پناه آوردم، کفايتم کردي؛ خدايا! از خيمه‌گاه رحمتت بيرونمان نکن. از آستان مهرت نوميدمان مساز. آرزوها و انتظارهايمان را به حرمان مکشان. از درگاه خويشت ما را مران. ...خداي...
  17. zahra_216

    خداي من! خواندمت، پاسخم گفتي؛ از تو خواستم، عطايم کردي؛ به سوي تو آمدم، آغوش رحمت گشودي؛ به تو...

    خداي من! خواندمت، پاسخم گفتي؛ از تو خواستم، عطايم کردي؛ به سوي تو آمدم، آغوش رحمت گشودي؛ به تو تکيه کردم، نجاتم دادي؛ به تو پناه آوردم، کفايتم کردي؛ خدايا! از خيمه‌گاه رحمتت بيرونمان نکن. از آستان مهرت نوميدمان مساز. آرزوها و انتظارهايمان را به حرمان مکشان. از درگاه خويشت ما را مران. ...خداي...
  18. zahra_216

    خداي من! خواندمت، پاسخم گفتي؛ از تو خواستم، عطايم کردي؛ به سوي تو آمدم، آغوش رحمت گشودي؛ به تو...

    خداي من! خواندمت، پاسخم گفتي؛ از تو خواستم، عطايم کردي؛ به سوي تو آمدم، آغوش رحمت گشودي؛ به تو تکيه کردم، نجاتم دادي؛ به تو پناه آوردم، کفايتم کردي؛ خدايا! از خيمه‌گاه رحمتت بيرونمان نکن. از آستان مهرت نوميدمان مساز. آرزوها و انتظارهايمان را به حرمان مکشان. از درگاه خويشت ما را مران. ...خداي...
  19. zahra_216

    خداي من! خواندمت، پاسخم گفتي؛ از تو خواستم، عطايم کردي؛ به سوي تو آمدم، آغوش رحمت گشودي؛ به تو...

    خداي من! خواندمت، پاسخم گفتي؛ از تو خواستم، عطايم کردي؛ به سوي تو آمدم، آغوش رحمت گشودي؛ به تو تکيه کردم، نجاتم دادي؛ به تو پناه آوردم، کفايتم کردي؛ خدايا! از خيمه‌گاه رحمتت بيرونمان نکن. از آستان مهرت نوميدمان مساز. آرزوها و انتظارهايمان را به حرمان مکشان. از درگاه خويشت ما را مران. ...خداي...
  20. zahra_216

    خداي من! خواندمت، پاسخم گفتي؛ از تو خواستم، عطايم کردي؛ به سوي تو آمدم، آغوش رحمت گشودي؛ به تو...

    خداي من! خواندمت، پاسخم گفتي؛ از تو خواستم، عطايم کردي؛ به سوي تو آمدم، آغوش رحمت گشودي؛ به تو تکيه کردم، نجاتم دادي؛ به تو پناه آوردم، کفايتم کردي؛ خدايا! از خيمه‌گاه رحمتت بيرونمان نکن. از آستان مهرت نوميدمان مساز. آرزوها و انتظارهايمان را به حرمان مکشان. از درگاه خويشت ما را مران. ...خداي...
بالا