سلام به همه. من اینو خوندم و اومدم که جواب بدم :دی.
من یه داستانی یه زمانی خوندم درباره زنی که دو تا پسر داشت و پسر بزرگترش، جک، در اثر سرطان در 10 سالگی میمیره. اون گفته بود شبی که اون مرده بود درحالیکه همه به شدت ناراحت بودیم و من داشتم گریه می کردم، پسر کوچیکم پیشم آمد و گفت که باید خوشحال...