نتایح جستجو

  1. mx_2000

    مشاعرۀ سنّتی

    باید که دلــــدارم شوی تا من هــــوادارت شوم گر مونس این دل شوی من عاشق زارت شوم
  2. mx_2000

    مشاعرۀ سنّتی

    دریا و من چقـــــــدر شـــبیهــیم گرچه باز من سخت بیقـــــرارم و او بیقـــرار نیست با او چه ســاده میشود ازحال خویش گفت دریا که از اهــــــــالی این روزگار نیست
  3. mx_2000

    مشاعرۀ سنّتی

    یار با ما بی وفایی می کند بی سبب از ما جدایی می کند می کند با خویش خود بیگانگی با غریبان آشنایی می کند
  4. mx_2000

    مشاعره ی دخترانه و پسرانه میدونی چیه؟......

    به خسرو داد مغروری که می تاز به شیرین داد مسکینی که می ساز
  5. mx_2000

    مشاعرۀ سنّتی

    . . . یادش به خیر عهد جوانی که تا سحر با ماه مینشستم از خواب ، بی خبر اکنون که میدمد سحر از سوی خاوران بینم شبم گذشته ز مهتاب بی خبر این سان که خواب غفلتم از راه می برد ترسم که بگذرد ز سرم آب ، بی خبر
  6. mx_2000

    مشاعرۀ سنّتی

    دور از رخ تو دم به دم از گوشه چشمم سیلاب سرشک آمد و توفان بلا رفت
  7. mx_2000

    مشاعرۀ سنّتی

    سرسبـــزترین بهار تقــــــدیم تو باد آواز خوش هـــــــــزار تقدیم تو باد گویند که لحظه ایست روییدن عشق وآن لحظه هـــــزار بار تقدیم تو باد
  8. mx_2000

    مشاعرۀ سنّتی

    تو را گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هرشب بدین سان خواب ها را باتو چه زیبا می کنم هر شب
  9. mx_2000

    مشاعره با شعر سعدی

    در وصف نیاید که چه شــیرین دهن است آن این است که دور از لب و دندان من است آن:(
  10. mx_2000

    مشاعره با شعر سعدی

    دل پیش تو و دیده به جای دگرستم تا خصم نداند که تو را می‌نگرستم روزی به درآیم من از این پرده ناموس هر جا که بتی چون تو ببینم بپرستم
  11. mx_2000

    مشاعرۀ سنّتی

    خوووووووووبه... دست به جان نمی‌رسد تا به تو برفشانمش بر که توان نهـــــاد دل تا ز تو واستانمش
  12. mx_2000

    مشاعره با شعر سعدی

    یار بیگانه نگیرد هر که دارد یار خویش ای که دستی چرب داری پیشتر دیوار خویش خدمتت را هر که فرمایی کمر بندد به طوع لیکن آن بهتر که فرمایی به خدمتگار خویش
  13. mx_2000

    مشاعرۀ سنّتی

    بر منکرش لعنت.... من که مطمئنم...به اطمینان هم شک ندارم .....شما به اطمینان من شک داری؟؟؟!!:razz: یار اگر رفت و حق صحبت دیرین نشناخت حاش لله که روم من ز پی یار دگر
  14. mx_2000

    مشاعره با شعر سعدی

    یار زیبا گر هزارت وحشت از وی در دل است بامدادان روی او دیدن صـــــــــــــباح مُقبل است
  15. mx_2000

    مشاعرۀ سنّتی

    صد البته که همینطوره .... ;) یار مرا غار مرا عشق جگر خوار مرا یار تویی غار تویی خواجه نگهدار مرا
  16. mx_2000

    مشاعره با شعر سعدی

    یارمن آن که لطف خداوند یار اوست بیداد و داد و رد و قبول اختیار اوست
  17. mx_2000

    مشاعرۀ سنّتی

    خوشبختانه هر دو شعری که زحمت کشیدین و نوشتین به "ی" ختم شده:) یارم چو قدح به دست گیرد بازار بتان شکست گیرد هرکس که بدید چشم او گفت کو محتسبی که مست گیرد
  18. mx_2000

    مشاعره با شعر سعدی

    تا کی روم از عشق تو شوریده به هر سوی تا کی دوم از شور تو دیوانه به هر کوی صد نعره همی‌آیدم از هر بن مویی خود در دل سنگین تو نگرفت سر موی
  19. mx_2000

    مشاعرۀ سنّتی

    تو کافر دل نمی بندی نقاب زلف و می ترسم که محــــرابم بگرداند خـــــم آن دلستان ابرو
  20. mx_2000

    مشاعره با شعر سعدی

    یار با ما بی‌وفایی می‌کند بی‌گناه از من جدایی می‌کند شمع جانم را بکشت آن بی‌وفا جای دیگر روشنایی می‌کند می‌کند با خویش خود بیگانگی با غریبان آشنایی می‌کند
بالا