نتایح جستجو

در دل ساغر هستي تو بجوش من همين يک نفس از جرعه جانم باقيست

ز پرده کاش برون آمدی چو قطره اشک که بر دو دیده ی ما حکم او روان بودی

دل میرود ز دستم صاحب دلان خدا را دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

میمیرم از فراقت روی از جفا بگردان  هجران بلای جان شد یارب بلا بگردان

دلم خزانه اسرار بود و دست قضا درش ببست و کليدش به دلستاني داد

شاه نشین چشم من تکیه گه خیال تـــوست جای دعاست شاه من بی تو مباد جای تـــــو

تا آسمان ز حلقه بگوشان ماشود کو عشوه ای ز ابروی همچون هلال تـــــو

تو خانقاه و خرابات در میانه مبین خــدا گواه که هرجا که هست با اویــــم

گاهی از انسان بودنــــــــم شرم میکنم  گاهی می خواهم انســــــــــان نباشم !! گوسفندی باشم  پا روی یونجه هـــــــا بگذارم اما دلــــــــــی را دفن نکنم .. گرگی باشم  گوسفند هـــــــا را بدَرم اما بدانم  کــــــــارم از روی ذات است نه از روی هوس .. خفاشی باشم  که شبها گـــــــــردش کنم...

مطرب کجاست تا همه محصول زهد و علم در کار چنگ و بر بط و آواز نی کنم

دوره دوره ی آدم هـاییستــ .. که به هر بهانه می خواهنـد دوستـشـان بـداری و بـعـدتـر کمی بـعـدتـر هـم بـه هـر بهانه می خواهند که دوستـشـان نـداری ..! دوره دوره ی بلا تکلیفیستــ همه چیز از اسـاسـ بی اسـاسـ شــده ...

خدايا! من دلم قرصه! كسي غير از تــــو با من نيست خيالت از زمين راحت، كه حتي روز روشن نيست كسي اينجا نميبينه، كه دنيا زير چشماته ... ... يه عمره يادمون رفته، زمين دار مكافاته فراموشم شده گاهي، كه اين پايين چه ها كردم كه روزي بايد از اينجا، بازم پيش تــــو برگردم خدايا وقت برگشتن، يه كم با من...

اینجا زمین است.. ساعت به وقت انسانیت خواب است.. دل عجب موجود عجیبی ست..!! هزاربار تنگ می شود.. می شکند.. میسوزد.. میمیرد! ولی باز می تپد.. :heart:

دل درد گرفته ام از بـس فنـجان های قهوه را سر کـشـيده ام و تـــــو ته هيـچـکدام نـبـودی :heart:

آره واقعا" یادش بخیــــــــــر... 

کــــاش بـــــود... 

این روزا من تک و تنهام پشت پنجره میشینم واست از دور اشک میریزم عزیزم حال خوبی من ندارم از همه دنیا بریدم حالمو اینجوری ندیدم دوستت دارم یه دنیا .. دوستت دارم یه دنیا..  یادته گفته بودی عکساتو بسوزونم.. به خدا خیلی سخته همشون بسته به جونم تــــو ازم نخوا عزیزم جونو به لب برسونم دستای من خیلی سرده...

همه ی آینده ی من واسه ی تـــو مـــن فقط گذشته مونده تو خیالم عاشق رنگ شب و رنگ غروبم … عاشق مرگ دقیقه های خوبم … “باتموم اشتیاقم آروم آروم به در بسته ی بی کسی می کوبم” تنهایی سهم منه خیلی عــزیــزه...

و من گاهی اوقات مجبورم به آرامشِ عمیقِ سنگ حسادت کنم چقدر خیالش آسوده است چقدر تحملِ سکوتش طولانی‌ست چقدر ...

شکنجه بیشتر از این‌؟ که پیش چشم خودت‌ کسی که سهم تو باشد به دیگران برسد چه می‌کنی‌ اگر او را که خواستی یک عمر به راحتی کسی از راه ناگهان برسد... رها کنی‌ برود از دلت جدا باشد به آن‌که دوست‌تَرَش داشته‌ به آن برسد رها کنی‌ بروند و دو تا پرنده شوند خبر به دورترین نقطه جهان برسد...