نتایح جستجو

  1. ب

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    همسایه با بال کبوتر زندگی کردم روی بلندی‌های باور زندگی کردم در من نگاهی رو به دنیا وا نشد، هرچند یک‌عمر چون دیوار با در زندگی کردم هم‌دستِ تیغِ دشمنانم بود، اما من با سایه‌ام مثل برادر زندگی کردم می‌دانم اما بازوان تو نمی‌دانند در سرزمینی شعله‌پرور زندگی کردم در گوشِ مرگم نغمه‌ای سر کن، که از...
  2. ب

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    با تو یک شب بنشینیم و شرابـــــــی بخوریم آتش آلود و جگر سوخته آبـــــــــــی بخوریم در کنار تو بیفتیم چو گیســـــــــوی تو مست دست در گردنت آویخته تابــــــــــــی بخوریم بوسه با وسوسه ی وصل دلارام خوش است باده با زمزمه ی چنگ و ربابـــــــی بخوریم سپر از سایه ی خورشید قدح کـن زان پیش کز...
  3. ب

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    در باطن اگر چه دل پریشی داریم گرگیم ولی لباس میشی داریمشیری که به قصد جان من آمده بود گفتم که برو ما رگ خویشی داریم ------------------------ مانند عروسکی جوان بودیم ما خوشحال از این که پر توان بودیم ما افسوس که یک عمر نمی فهمیدیم...
  4. ب

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    ای رفیق بی سر و سامانی ام می شناسی من همان کرمانی امبی خیال هدیه های یزد و قم عاشق آن هدیه ی تهرانی ام گفته بودی قرص خواب هستی مگر این قدر شب ها تو می خوابانی ام من نمی دانم گرانی چیست چون روز و شب ها دایما مهمانی ام هر که خواهد...
  5. ب

    سایه حق سلام عشق سعادت روح سلامت تن سرمستی بهار سکوت دعا سرور جاودانه این است هفت سین آریایی...

    سایه حق سلام عشق سعادت روح سلامت تن سرمستی بهار سکوت دعا سرور جاودانه این است هفت سین آریایی نوروز مبارک…
  6. ب

    بهار ثانیه ثانیه می آید ......... و اینجا کسی هست که به اندازه شکوفه های بهاری برایت آرزوهای خوب...

    بهار ثانیه ثانیه می آید ......... و اینجا کسی هست که به اندازه شکوفه های بهاری برایت آرزوهای خوب دارد. سال نو مباااااارک
  7. ب

    [IMG]

    [IMG]
  8. ب

    [IMG]

    [IMG]
  9. ب

    [IMG]

    [IMG]
  10. ب

    [IMG]عید شما مبارک دوست خوبم

    [IMG]عید شما مبارک دوست خوبم
  11. ب

    [IMG]

    [IMG]
  12. ب

    [IMG]

    [IMG]
  13. ب

    [IMG]

    [IMG]
  14. ب

    [IMG]

    [IMG]
  15. ب

    [IMG]

    [IMG]
  16. ب

    آسمان صاف و شب آرام یادم آید تو به من گفتی : از این عشق حذر كن لحظه ای چند بر این آب نظر كن...

    آسمان صاف و شب آرام یادم آید تو به من گفتی : از این عشق حذر كن لحظه ای چند بر این آب نظر كن آب ، آیینه عشق گذران است تو كه امروز نگاهت به نگاهی نگران است باش فردا كه دلت با دگران است تا فراموش كنی ، چندی از این شهر سفر كن با تو گفتم حذر از عشق ؟ ندانم سفر از پیش تو ؟ هرگز نتوانم روز...
  17. ب

    [IMG]

    [IMG]
  18. ب

    [IMG]

    [IMG]
  19. ب

    [IMG]

    [IMG]
  20. ب

    گاهی یک نگاه آن قدر مهربان است که چشم هرگز رهایش نمی کند گاهی یک عشق آن قدر ماندگار است که...

    گاهی یک نگاه آن قدر مهربان است که چشم هرگز رهایش نمی کند گاهی یک عشق آن قدر ماندگار است که زمان حریفش نمی شود و گــــــــــــاهی یک دوست آنقدر عزیز است که قلب رهایش نمی کند
بالا