آمد اما بی صدا خندید و رفت.....
لحظه ای در کلبه ام تابید و رفت....
آمد از خاک زمین اما چه زود......
دامن از خاک زمین برچید و رفت....
دیده از چشمان من پنهان نمود....
از نگاهم راز ها فهمید و رفت......
گفتم اینجا روزنی از عشق نیست....
پیکرش از حرف من لرزید و رفت.....
گفتم از چشمت بیفشان قطره ای...