نتایح جستجو

چطوری ميشه ياد گرفت؟ مثلاً ؟ من معمولاً مطلبی را که ميخونم تشکر هم ميکنم به خاطر همين گفتم همه فکر ميکنيم بايد هم اتفاقی بيفته.مثلاً خودم مميگم اگه اون اتفاق بيفته اون وقت زندگی برام خوب ميشه.آگر هم يکی اينکار ها را انجام بده بهش ميگی الکی خوش!

الفبای خوشبختی A – Accept : پذیرا باشید: دیگران را همانگونه که هستند بپذیرید ، حتی اگر برایتان مشکل باشد که عقاید ، رفتارها و نظرات آنها را درک کنید. B- Break away : خودتان را جدا سازید: خود را از تمام چیزهایی که مانع رسیدن شما به اهدافتان می شود جدا سازید. C- Creat : خلق کنید : خانواده ای...

بله.اقتضای سنه.مثلاً موقع کنکور که ميشه همه کلی استرس ميگرن.هر چی بقيه ميگن باور نميکنن بعد که گذشت تموم شد حتی ممکنه به کارهای خودشون بخندن! موافقم.يه کفش آهنين بايد بپوشيم ببخشيد من تشکرام تموم شده

متأسفم،:gol:ببخشيد نميخواستم خاطرات بدتون را ياداوری کنم. با جلوگيری از تکرار موافقم.حق باشماست.يه چيز هايی تو بعضی سنين برای آدم مهمه و دوست داره حتماً داشته باشه.شايد خيلی هم مهم نباشه،ولی از نظر اون توی اون بازه زمانی خيلی مهمه.سعی ميکنه بهش برسه اگه نرسه فکر ميکنه دنيا به آخر رسيده.

شايدچون خيلی چيز ها برامون عادی شده.تبديل به عادت شده.يا بی ارزشه.مثل همون چايی خوردن.ولی اين يکی واقعاً لذت بخشه. يا ميگيم من حتماً بايد به فلان جا برسم يا فلان چيز را داشته باشم تا از زندگی لذت ببرم

يه بار يکی زنگ زد خونمون.کلی با من حرف زد.خوبی.چطوری؟مامان و بابا خوبن،.... بعد از چند دقيقه گفت ببخشيد شما؟:surprised:فکر کنم اشتباهی گرفتم:D

دبيرستان که بودم،يه روز امتحان فيزيک داشتيم.امتحان تستی بود.کلاس ما هم زنگ آخر بود.زنگ قبلش تجربيا کلاس داشتن که اونا هم امتحان داشتند.زنگ آخر کلاس ما و اونيکی کلاس رياضی امتحان داشتيم .مثل هميشه وقتی تجربيا امتحان دادند ما رفتيم ازشون پرسيديم سؤالا چطوری.سخت بود يا آسون واز اين سؤالا. گفتن سخت...

چند سال پيش در يک روز گرم تابستان پسر کوچکي با عجله لباسهايش را درآورد و خنده کنان داخل درياچه شيرجه رفت. مادرش از پنجره نگاهش ميکرد و از شادي کودکش لذت ميبرد. مادر ناگهان تمساحي را ديد که به سوي فرزندش شنا ميکند. مادر وحشت زده به سمت درياچه دويد و با فرياد پسرش را صدا زد. پسر سرش را برگرداند...

زندگی آیینه ی اعمال و کارهای توست اگر عشق بیشتری می خواهی عشق بیشتری ببخش اگر مهربانی بیشتری می خواهی همواره بیشتر مهربان باش اگر می خواهی مردم نسبت به تو صبور و مؤدب باشند صبوری و رعایت ادب را مقدم بدار این قانون طبیعت است و در هر لحظه از زندگی ما اعمال می شود زندگی، هر آن چه را که...

هفت جا ، نفس خویش را حقیر دیدم نخست : هنگامیکه به پستی تن میداد تا بلندی یابد. دوم : آنگاه که در برابر از پاافتادگان ، میپرید. سوم : آنگاه که میان آسانی و دشوار مختار شد و آسان را برگزید. چهارم : آنکه گناهی مرتکب شد و با یادآوری اینکه دیگران نیز همچون او دست به گناه میزنند ، خود را دلداری...

مهربانی جاده ای است که هرچه پیش می روند ، خطرناک تر می گردد دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست اسراف در محبت است (دکتر علی شریعتی)

به سه چیز تکیه نکن ، غرور، دروغ و عشق.آدم با غرور می تازد،با دروغ می بازد و با عشق می میرد وقتی خواستم زندگی کنم، راهم را بستند.وقتی خواستم ستایش کنم، گفتند خرافات است.وقتی خواستم عاشق شوم گفتند دروغ است.وقتی خواستم گریستن، گفتند دروغ است.وقتی خواستم خندیدن، گفتند دیوانه است.دنیا را نگه...

برایت دعا می کنم که ای کاش خدا از تو بگیرد هر آنچه را که خدا را از تو می گیرد اگر قادر نیستی خود را بالا ببری همانند سیب باش تا با افتادنت اندیشه‌ای را بالا ببری (دکتر علی شریعتی)

گفتگوهای و درخواستهای کودکانه با خدا خدای عزيز! به جای اينکه بگذاری مردم بميرند و مجبور باشی آدمای جديد بيافرينی، چرا کسانی را که هستند، حفظ نمی‌کنی؟ خدای عزيز! شايد هابيل و قابيل اگر هر کدام يک اتاق جداگانه داشتند همديگر را نمی‌کشتند، در مورد من و برادرم که مؤثر بوده. خدای عزيز! اگر يکشنبه،...

10تا:gol:

يه بار تو يه خيابون دوطرفه بودم يه طرفش ميرفت خيابون x يه طرفش همy.منم ميخواستم برم خيابونx.هر تاکسی که ميومد ميگفتم،وايميستاد و ميرفت. منم با خودم گفتم مگه ميشه پس اينا کجا ميرن نميشه که:surprised:.باز هم گفتم.هنوز منتظر بودم که به يه تاکسی گفتم.گفت شما اشتباهی وايستادين :Dاينجا ميره سمت y!شما...

يه بار داشتم ميرفتم خريد،مادربزرگم گفت سبزی هم بخر ولی اين،اين،اين را بگو نذاره.منم گفتم حتماً!منم دفعه اولی بو دکه سبزی ميخريدم رفتم که بخرم فروشنده پرسيد چه سبزی؟خودرن،آش،...منم يه کمی فکر کردم و گفتم،ام...خوردن فقط لطفاً اين،اين،اين نذارين!يه دفعه آقا منو نگاه کرد و گفت...

مرسی.:gol:من لينکش را توی مؤسسه خيريه گذاشتم که ببينيم ميتونيم ما هم چنين کاری را انجام بديم.برای عيد متأسفانه زمانمون کمه و نميشه،ولی قرار شد بعداً اگر شد اينکار را انجام بديم.

:gol: من جايی را نميشناسم،ميخواستم ببينم ميتونم کمک کنم يا نه. راستی پارچه ها چطور اون کسی را که گفتين جور شد؟

چقدر خوب مرسی،مليسا جان:gol:.خسته نباشيد.:gol:چه روزی؟ميکسر و باند را از کجا بايد اجاره کنيم؟ معمولاً کجا اجاره ميدن؟