بیفایده است که بدانم تنها اتفاقهای محدودی استعدادِ رخدادن در «کسر ثانیه» را دارند. شاید تنها چند اتفاق. عشق در یک نگاه، نفرتِ عاشقانه، مرگ، کیفزنی و زورگیری.
ای خــــــــــدای مجیب...!
کدام دوست هرگـــــاه بخواهیم حاضر است؟
کدام محبوب هرگــــــاه بخواهیم پاسخگو است؟
اگر تو هیچ نگفته بودی جز همین که "( هرگاه مرا بخوانند، پاسخ میگویم)" برای آتش زدن به عاشقانت کفایت میکرد....
تــــــــو عین اجابتی.... به ما خواندن بیاموز......
خدا را با عظمت خودش صدا بزن و چشماتو ببند دستتو بذار روي قلبت
اونوقت خدا رو حس مي كني كه داره صدات ميزنه
حالا دلت لرزيد ؟
حالا باور كردي خدا توي دل خودته؟
حالا فقط كافيه با خودت يه سبد تمنا ببري…
تا با يك سبد پر از رحمت بر گردي …
پس پنجره را باز كن تا خدا را صدا بزني تا بگوئي چقدر...
در نهفته ترین باغ ها دستم میوه چید
و اینک شاخه نزدیک از سر انگشتم پروا مکن
بی تابی انگشتانم شور ربایش نیست عطش آشنایی است
درخشش میوه درخشان
تر
وسوسه چیدن در فراموشی دستم پوسید