نمي دانم چرا رفتي،نمي دانم چرا،شايد خطا كردم
وتو بي آنكه در فكر غربت چشمان من باشي
نمي دانم كجا؟ براي چه؟ ولي رفتي و بعد از رفتنت باران چه معصومانه مي باريد
وبعد از رفتنت رسم نوازش در غمي خاكستري گم شد
و گنجشكي كه هر روز از كنار پنجره با مهرباني دانه بر مي داشت، تمام بال هايش غرق در اندوه و...