نتایح جستجو

  1. tahoora62

    خاطرات زیبا از سرداران شهید و رزمندگان

    یه ذره تپل بود.کمی هم بیشترازیه ذره! می گفتیم:"سیدمجتبی،تونیا،نمیتونی خوب بدویی!" می گفت:"خداروچه دیدی،شایدماهم به درد بخوریم." هرکسی چندتامین بیشترنمیتوانست با خودش بردارد،اماسیدمجتبی کلی مین برمی داشتوحمل می کرد. آن شب مین هارا کاشته بودیم وبایستی برمیگشتیم.نمیدانم مسیررااشتباه برمیگشتیم یا یک...
  2. tahoora62

    امدادهای غیبی

    گوينده :محمد تقي لوخييك روز سيد حميد بافتي آمد و به من و بابا رستمي گفت : در اهواز جايي را پيدا كرده ام كه انبارها پر از مهمات است . گفتم : شوخي مي كني ؟ گفت : نه وا.. گفتيم : مال كيست ؟ گفت : نمي دانم انبار ها خيلي بزرگ است و پر از سلاح مي باشد و گفت : اينجا را ارتش گذاشته و فرار كرده است ...
  3. tahoora62

    امدادهای غیبی

    گوينده :000000000000000000000000000000000000000000 7 ـ يك روز رجبعلي خاطره اي را از منطقه اين گونه برايم تعريف كرد: يك روز با چند نفر از بچه هاي تخريب مي خواستيم برويم تعدادي از مين هايي را كه دشمن كاشته بود خنثي كنيم در بين راه كه مي رفتيم ناگهان چشممان به ماري افتاد كه روي زمين مي خزيد. يكي از...
  4. tahoora62

    امدادهای غیبی

    گوينده :محمد حسن جوانشب عمليات يا زهرا بود تا لحظه عمليات فرا رسيد همه سر و وضع خود را مرتب مي كردند عده اي به حال مناجات و دعا بودند و عده اي هم تازه شوخي شان گل كرده بود در همين حين يكي از بچه ها مشغول بازرسي نارنجكها و بستن آنها به خود بود كه بر اثر بي احتياطي ضامن نارنجك از منفذ آن خارج شد و...
  5. tahoora62

    امدادهای غیبی

    گوينده :عباس لامعي در عمليات والفجر 4 كه هدف تصرف شهر پنجوين عراق بود گردان آقاي آخوندي نيز حضور داشت من هم به عنوان فرمانده يكي از گروهانها ي اين گردان آنجا بودم زماني كه ما به طرف شهر پنجوين عراق در حركت بوديم نيروهاي اطلاعات آمدند و به ما گفتند درمسيري كه شما به طرف شهر پنجوين هيچ مانعي اعم...
  6. tahoora62

    شعر و شهادت

    شبيه آسمان بودي نگاهت تا خدا جاري / شكوفا شد شبي بر شاخه هايت زخم بسياري من از زخمي كه بر پيشانيت گل كرده فهميدم / بنام عشق معنا مي شود آئين سرداري هزاران بار اين يك جمله را گفتي به من روزي / كه بايد حرمت خون شهيدان را نگهداري شما كه نامتان شعر بلند روزگاران است / چه بر مي آيد از ما جز همين شعر...
  7. tahoora62

    | تفحص | خاطرات و روایات تفحص

    وقتي خواستيم كار تفحص را در منطقه عمليات محرم آغاز كنيم. ابتدا اجازه كار در اينجا را به ما نمي‌دادند. مي‌گفتند امنيت ندارد، منافقين توي منطقه‌اند. نمي‌شود.... وقتي اصرار ما را ديدند، قرار شد يك هفته به صورت موقت در منطقه كار كنيم. اگر شهيدي يافتيم، مجوز بدهند و ما رسماً وسايلمان را بياوريم و...
  8. tahoora62

    خاطرات زیبا از سرداران شهید و رزمندگان

    هفتادو دو تن محمد احمديان تير سال 1378 بود. حوادث سياسي و فرهنگي، مردم را دلتنگ شهدا كرده بود. سردار باقرزاده اكيپ‌هاي تفحص را جمع كرد و گفت: «مردم تماس مي‌گيرند و درخواست مي‌كنند مراسم تشييع شهدا بگذاريد تا عطر شهدا حال و هواي جامعه را عوض كند.» تعداد شهداي كشف شده توي معراج، كمتر از ده شهيد...
  9. tahoora62

    شعر و شهادت

    اي پيش پرواز کبوترهاي زخمي/ باباي مفقودالاثر، باباي زخمي/ دور از تو سهم دختر از اين هفته هم پر/ پس کي؟ کي از حال و هواي خانه غم پر؟/ تا ياد دارم برگي از تاريخ بودي/يک قاب چوبي روي دست ميخ بودي/توي کتابم هر چه بابا آب مي داد/مادر نشانم عکس توي قاب مي داد/اينجا کنار قاب عکست جان سپردم/از بس که از...
  10. tahoora62

    شعر و شهادت

    كوه پرسيد ز رود زير اين سقف كبود راز ماندن در چيست؟ گفت در رفتن من كوه پرسيد و من؟ گفت در ماندن تو بلبلي گفت و من؟ خنده اي كرد و گفت؟ در غزلخواني تو آه از آن آبادي كه در آن كوه رَوَد رود...مرداب شود و در آن بلبل سرگشته سرش را به گريبان ببرد و نخواند ديگر من و تو...بلبل و كوه و روديم راز ماندن جز...
  11. tahoora62

    شعر و شهادت

    تو این تاپیک تصمیم گرفتم شعرهایی که در مورد شهید و شهادت است جمع آوری کنم . خوشحال میشم کمکم کنید... یا علی
  12. tahoora62

    خاطرات زیبا از سرداران شهید و رزمندگان

    دور نشي كارت دارم تو اوج درگيري با دشمن در ارتفاعات قلاويزان...جايي كه تا سه مرحله عراقي‌ها را عقب زده بوديم...در اوج گرما...با انفجار خمپاره‌ها و شليك گلوله‌ها...دوربين‌به‌دست راه افتادم تا روحيه‌بخش دل پاك بچه‌ها باشم...به سنگري رسيدم بدون سقف...در حالي‌ كه بچه‌ها به‌شدت مشغول نبرد...
  13. tahoora62

    سلام حاجی عزیز. زیارت قبول باشه. انشاالله با دستی پر و دلی لبریز از حقایق و معنویات برگشته باشی...

    سلام حاجی عزیز. زیارت قبول باشه. انشاالله با دستی پر و دلی لبریز از حقایق و معنویات برگشته باشی. ما رو که از دعا بی نصیب نذاشتید دیگه؟
  14. tahoora62

    مشکی رنگ عشقه...

    این روزها که بازار دفاع از حقوق زنان داغ است و حتی مردان هم نگران سختی هایی هستند که زنان با حجاب متحمل می شوند و زنان بی حجاب آنسوی مرزها نگران افزایش افسردگی بین زنانی که از چادر مشکی استفاده می کنند ، هستند. بد نیست نظر یکی از خانم هایی که رنگ مشکی چادر را توصیف می کند را با هم بخوانیم.گاهی...
  15. tahoora62

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    امشب تمام عاشقان را دست به سر كن يك امشبي با من بمان، با من سحر كن بشكن سر من كاسه ها و كوزه ها را كج كن كلاه ، ابرو كمان، مطرب خبر كن گل هاي شمعداني همه شكل تو هستند رنگين كمان را بر سر زلف تو بستند امشب تمام عاشقان را دست به سر كن يك امشبي با من بمان، با من سحر كن...
  16. tahoora62

    [IMG]

    [IMG]
بالا