J
پسندها
1,428

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • ناطور دشت فصل 3 ص 28 پاراگراف اول :D
    (((داخل صندلی سرخوردم و ب آکلی نگا کردم, از سفر نیویورک خیلی احساس خستگی میکردم به همین خاطر شروع ب خمیازه کشیدن و بعد یه کم شروع به مسخره بازی کردم . بعضی وقت ها برای اینکه خیلی خسته و کسل هستم مسخره بازی در می آورم . لبه کلاه شکارم را به جلو چرخاندم بعد جلوی جشم هایم چرخاندم و اینجوری نمیتوانستم جیزی را ببینم با صدای خشنی گفتم : فک کنم دارم کور میشم مادر عزیزم اینجا همه چیز داره تاریک میشه
    آکلی گف قسم میخورم تو دیوونه ای !
    -مادر عزیزم دستتو به من بده چرا دستتو به من نمیدی؟؟
    --جان من بزرگ شو
    مثل یک شخص نابینا شروع به دست کشیدن به جلوی خودم کردم اما بدون اینکه برخیزم یا کار دیگری بکنم فقط میگفتم : مادر عزیز دستتو به من نمیدی؟
    واقعا داشتم مسخره بازی درمیاوردم بعضی وقت ها با این کار خیلی احساس لذت میکنم علاوه بر این میدانستم ک این کار آکلی را دلخور میکند همیشه با کارهایش آزارم میداد برای همین اغلب اذیتش میکردم
    بالاخره بیخیالش شدم و لبه کلاه را دوباره به عقب برگرداندم و راحت شدم . )))
    پیج اعتراف نامه ره دیدی؟
    اونجا ساعت چند اذانه؟
    کویینی میکنم برا خودم خخخ [IMG] راستییییییییییییییییییی نگفتم برات دیشب خواب دیدم اژدها دارم :w15:
    اونجا بود ک دنریس میخاست دست بزنه ب دروگون بعد نمیذاشت . دقیقا همونجوری بود خخخ دروگون اومد جلوم من اروم اروم دستمو بردم سمتش دندوناشو فشار میداد رو هم مث اونجا ک جان میخاست بش دس بزنه.بعد هی نازش کردم اونم اروم بود. یهو دهنشو وا کرد ته گلوش آتیش بود( مث قسمت اخر ک برا جان باز کررد) بعد هی میگفتم ن من مامانتم نباید اتیشم بزنی و دوباره سرشو میوورد پایین و این سکانس چند بار تکرار شد تا اینک دست اخر اتیششو ب ی سمت دیگ داد بیرون(مث اونجا ک ایرون ترونو ذوب کرد) و دیگ رامم شد :w15::w15::w15::w15::w15: میخاستم سوارش شم ک متاسفانه از خواب پا شدم. ایشالا بقیشو امشب ببینم :w15::w15::w15::w15:
    باشه. برا تو هم دعوت نامه میفرستم :w04:
    چند سالی هست ازدواج کرده دانشگاشم خوابگا بود شهر خودمون نبود[IMG] کلا همه چی برا منه [IMG] همه هزینها فقط برا من میشه [IMG] حس تک فرزندی دارم [IMG]
    آها اینو دیده بودم. ولی اسمشو یادم نبود.
    ی دخترم هست راننده اسنپ ک یهو شروع میکنه ب خوندن. خیلی مزخرفه اینقد ازش بدم میاد :confused:
    میام بهت سر میزنم :w04:
    باید برسم
    من یکم لوسم و مجبور میشن ناز بکشن [IMG] خلاصه تکم قلمرو دارم برا خودم [IMG]
    :w15::w15::w15:
    ارسطو راه رفتنشم قشنگه خخخخ
    حالا میرم میبینم
    مجموعه رمان نغمه یخ و آتش و شروع کن من ک واسه خودم میرم تو حال بلند بلند کتاب میخونم بابام بشنوه در واقع دو راه داره یا بشنوه یا یه جورابی دسمالی چیزی بذاره تو دهنم صدام در نیاد[IMG]چرا راه سومی هم هس میتونه تو گوشاش پنبه بذاره[IMG] ولی بچه خوبیه و گوش میده[IMG]
    دلم خواس[IMG] پیج به این خوشگلی[IMG] فونتش یه کم خوشگل نباشه چیزی از خوشگلیاش کم نمیشه[IMG] حسوود خخخ[IMG]
    ن دیگ دارم میرم. اونور دارن اصرار میکنن ک برم خخخ:w15:
    بعضی مواقع قهر لازمه + یکم لجبازی تا ب خاستم برسم
    یکم عاره [IMG] ارسطو رو بیشتر بلدم خخخ
    ن .تو یوتیوب؟
    خخخخ جدا؟؟ چ عااالی بهت نمیخوره کتاب خوندنو دوس داشته باشی خوبه ک چرا نتونستی
    عاره عاره قشنگ نیسد ولی دنبال یه سر سوزن تنوع بودم:D
    اگ ایران گل و بلبل باشه مث خیلی کشورای دیگ باشه منم نمیرم
    معمولا اونی ک از همه تنبل تر و بی لیاقت تره ب منصب و مقام میرسه. کلا اینجا همه چیش برعکسه [IMG]
    من همیشه میگم کاش ی مسلسل بم میدادن بعد خیلیا رو میکشتم (این اخلاقو فک کنم از مادر ب ارث بردم :w15:)
    عاره. خخخخ از نقی یاد گرفتم خخخ ویو رره
    [IMG][IMG] اووردم
    منم از دیروز ک بت گفتم اعصابم خورده و در قهر عظیمی ب سر می برم. حرفم نزدم.میرم دسشویی میام اتاقم. میرم چایی از اشپزخونه ورمیدارم میام اتاقم.[IMG] محدود شدم ب اتاق [IMG]
    تا حالا شده یه چیزی رو هرچی بیشتر بری جلو بیشتر شیفته بشی نمیدونم اصا حس کنی داری غرق میشی ولی این غرق شدنو دوس داشته باشی
    یا اصا جوراب ک میپوشی بعد یه مدت درش میاری جاشو میخاری یه حس عجیبیه قابل توصیف نیس دقیقا همون حس :Dهمچین حسی دارم کتاب ک میخونم :D
    ی سری اعتصابا رو باید بکنن. مسولین دانشگاه اکثرا آدمای عوضی هستن. حراستیا ی سری آدم عقده ای و وحشی هستن. گفتی اینجا هیشکی سر جاش نیست تو دانشگاهم همینه.
    مسئولای دانشگا فقط ب فکر خودشونن. اصلا ب فکر دانشجو نیستن. احترام حالیشون نیست. یادشون رفته وظیفشونه خدمت کنن ب دانشجو. ی محیط خوب با امکانات خوب فراهم کنن ک دانشجویی ک سال میره لیسانس بخونه لذت ببره. هم یچی یاد بگیره هم در کنارش تفریحات و خاطرات خوب داشته باشه. ولی متاسفانه چسبیدن ب فرعی ترین و بیخود ترین مسائل . ی سری جریانات سیاسی هم از این چیزا آتو میگیرن دانشجو رو میندازن وسط اغتشاش میکنن.
    بنظر من ک ایران هیچوقت درست نمیشه روز ب روزم خراب تر میشه. من ک آرزوی رفتن از ایران دارم. بعضی وقتا میگم ی زلزله بیاد کل ایران با خاک یکسان بشه اونوقت همه مشکلات حل میشه .
    عصبی شدم . چای رره بیار
    میگفت همه طرفدارا :w15: میگفتم خب مامان بابا هم طرفدار پرسپولیسه ها :w15::w15::w15:
    من آزاد بشه و بگن مفتکی بیا برو نمیرم.
    صد رحمت ب حیوان. اینقد بی تربیت شدن ک. کافیه ی کوچولو بحث بشه اصن براشون مهم نیس کجان و چقد زن و بچه دور و برشونه. شروع میکنن زشت ترین و بدترین فوشا رو دادن.
    خوبا معمولا تو دید نیستن. بدا بیشتر بلد میشن.
    تو دانشگا ک همه خدای ادعان اینقد نامرد بازی درمیارن ی سریا.
    ارتباط با مشتریو بسپر دست پسر عموت. تو اصن وارد نشو. خطریه
    :w15: مامان منم علاقه ی زیادی ب تعطیلی فوتبال داره و خیلی خشمگینانه رفتار میکنه. ی سری نمیدونم چی شده بود میگفت باید همه رو جمع کنن تو ورزشگاه ازادی بنزین بریزن همه رو بسوزونن :w15::w15::w15:
    اونروزم بخاطر بیرانوند ک بی ادب بازی دراوورده بود حرف میزد :w15::w15: بازی اول پرسپولیس سپاهان هم ک دعوا شده بود میگفت باید این زنا ک میگن میخایم بریم ورزشگاه اینجا بودن میزدن کورشون میکردن تا حالیشون بشه :w15::w15::w15: میگم اونی ک میخاد بره ورزشگا میدونه جوش چجوریه. دعوا هست فحاشی هست و... هر کی خاست میره هر کی نخاست نمیره ما هم ک قرار نیست بریم تو چرا اینقد حرص میخوری :w15::w15:
    تماشاگرا چ وحشی شدن. اونشب بازی پرسپولیس سپاهان چشم ی پسر کوچیکو داغون کردن. کلا ایرانیا خیلی بی اعصاب شدن از بس زندگی بشون سخت میگذره . والا اگ پول و آرامش و امید داشته باشن اخلاقا هم گند نمیشه . خدا لعنت کنه باعث و بانیشو
    سرت مگ چقد بزرگه؟
    فوتبال امروز چی شده؟
    فقط دیدم صدا مامانم میومد میگفت باید جمعش کنن .
    هرچی دقت میکنم میبینم ب جوراب بیشتر شباهت داره تا کلاه خخخ
    چ اصراریه تو این گرما [IMG]
    فک کردم اونجا چون همیشه بارون میاد نیس خخخ من این چاها رو میگم.
    حواسم ب جاجرم نبود. گنبد هم هست؟
    دوغ گوشفیلو
    از اینا:

    ک ی خونه س دستگاهش اون توعه لولش بیرون. البته این مدلی مال دوران بچگیمه ک گازوئیلی بودن برقی نبودن. ی چاهی بود کنارش ک میرفتی بوی گازوئیلو خاک میومد موتورشم زیاد تکون میخورد و صداش بلند بود زمین اطرافش میلرزید. خیلی حس خوبی بود. خیلی دوسش داشتم. آبشم خیلی یخ بود و گوارا .
    تست کردی بیا بگو چجوری بود.
    لیوان توعه [IMG] خودت گفتی لیوانم بزرگه خخخ
    با آب چاه موتور اگ درست کنی روش یکم چربی جمع میشه ولی خوشمزه میشه اونم. اونورا فک نکنم چاه موتور باشه
    پیاله روهی
    اونورا رطب هست؟
    دوغ گوشفیلشون معروفه . اینجا هم بعضی مغازه ها دیدم نوشتن دوغ گوشفیل موجود است ولی خیلی کم . گوشفیل مزه زولبیا بامیه میده بعد فک کن با دوغ شور و ترش بخوری. خیلی افتضاح میشه. شور و شیرین.

    [IMG] [IMG]بیا
    چی دوس داری بیارم؟
    پاشم برم ی چایی دیگ بریزم بیام
    من اگ ی روز چایی نخورم میمیرم:w47:
    خیلی وقته چایی دودی نخوردم.
    ی بار خونه ی فامیلمون بودیم تصمیم گرفتیم چایی اتیشی درست کنیم. اخرا دم کشیدنش بود یکی اومد خونشون.منم واینستادم تو حیاط بعد اومد نشست خوردش :w04::w04: بعد ک رفت یکم بد رنگه یخه تلخ موند بود :w04::w04::w04:
    آب ک بریزی مزه ش میره نمیچسبه ب من
    منم لیوان بزرگ دارم کوچیک نی
    من همیشه تو لیوان شیشه ای بزرگ میخورم. کلا هم چایی ها هیشکی بهم نمیچسبه. فقط چاییا خونه خودمون. مهمونی میریم برمیگردیم حتی اگ چند بار چایی هم خورده باشیم بازم وقتی رسیدیم یکیمون میگه چاییو دم کن
    تو کاسه نخوردم . چاییا ک رو آتیش درست میکنی تو اون کتری سیاها خیلی خوشمزه ن
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا