naghmeirani
پسندها
49,966

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره



  • همه ی این حرف ها
    همه ی این شعر ها و ُ ترانه ها
    همه ی این استعاره وُ کنایه ها
    می خواهند جوری که به روی من نیاورند
    جوری که ، کسی اشکهای مرا نبیند
    جوری که غرورم زیر سوال نرود
    خودشان را به تو برسانند
    نفس نفس زنان
    با صدای خفه و گرفته ای از ته حنجره
    آهسته و پنهانی
    دم گوشت بگویند :
    ” دلم . تنگ ِ . توست . بی . معرفت !
    کجایی ؟ ”





    همه ی این حرف ها
    همه ی این شعر ها و ُ ترانه ها
    همه ی این استعاره وُ کنایه ها
    می خواهند جوری که به روی من نیاورند
    جوری که ، کسی اشکهای مرا نبیند
    جوری که غرورم زیر سوال نرود
    خودشان را به تو برسانند
    نفس نفس زنان
    با صدای خفه و گرفته ای از ته حنجره
    آهسته و پنهانی
    دم گوشت بگویند :
    ” دلم . تنگ ِ . توست . بی . معرفت !
    کجایی ؟ ”
    باگ خلقت انسان را زماني كشف كردم كه كسي كه دوستم داشت را رها كردم و رفتم به جست و جوي كس ديگري تا دوستش داشته باشم و آنجا كه يافتمش و دوستم نداشت و رهايم كرد نشستم منتظر كسي كه بيايد و دوستم داشته باشد.
    اين است روابط چرخ دنده اي ما و ايرادش اين است در صورت قطع شدن چرخش تازه به آني كه بايد باشد تبديل ميشود ولي كو تا قطع چرخه!
    چقد دلم واسه بچه های اینجا تنگ شده بود اما تو پرو فایل هر کدوم که رفتم دیدم خیلی وقته که نیستن ..مث من ..
    زندگي را با چيزهاي بسيار ساده،پر بايد كرد.
    ساده ها سطحي نيستند.
    خريد چند سيب ترش مي تواند به عمق فلسفه ملاصدرا باشد.
    مشكل ما اين نيست كه براي شيرين كردن زندگي،معجزه نمي كنيم،
    مشكل ما اين است كه همان قدر كه ويران مي كنيم،نمي سازيم
    همان قدر كه كهنه مي كنيم،تازگي نمي بخشيم،
    همان قدر كه دور مي شويم،باز نمي گرديم،
    همان قدر كه آلوده مي كنيم،پاك نمي كنيم،
    همان قدر كه تعهدات و پيمان هاي نخستين خود را فراموش مي كنيم،آن ها را به ياد نمي آوريم،
    همان قدر كه از رونق مي اندازيم،رونق نمي بخشيم.
    مشكل اين است كه از همه روياهاي خوش آغاز دور مي شويم
    و اين دور شدن به معناي قبول سلطه ي بي رحمانه ي زمان است.
    بعضى انسان ها
    به عده ى ديگر از انسان ها
    انسان هاى ديگرى را يادآور مى شوند

    آن ها كه به ياد آورده اند،غمگين اند
    آن ها كه يادآور شده اند ، بى خبر

    آن هايى هم كه در ياد آمده اند
    به احتمال زياد در شهرى دور
    هيچ چيز را به ياد نمى آورند.

    #ياشار_كمال
    به خانه می رفت،
    با کیف و با کلاهی
    که بر هوا بود.

    - چیزی دزدیدی؟!
    مادرش پرسید.
    - دعوا کردی باز؟!
    پدرش گفت.
    و برادرش
    کیف اش را زیر و رو می کرد،
    به دنبال آن چیز
    که در دل پنهان کرده بود.

    تنها مادربزرگش دید،
    گل سرخی را
    در دست فشرده کتاب هندسه اش
    و خندیده بود ...

    #حسین_پناهی
    آرام یعنی صلح، یعنی آرامش.
    آرام یعنی کم کردن پیچ صدای زندگی.
    سکوت یعنی بستن پیچ
    یعنی قطع کردن صدا
    یعنی به کلی خاموش کردن.

    خالد حسینی
    همه ی ما، یک خیابان داریم
    یک کافه و یک عکس
    که دو نفره هایمان را با چشم خود دیده بودند
    همیشه، آن خیابان،آن کافه و آن عکس را داریم
    اما
    آن یک نفر را،
    بگذریم...
    چای از دهن افتاد... !
    سلام نغمه جون خوبید؟سلامتید؟
    چقدر دلم براتون تنگ شده بود
    یادش بخیر چقدر زود میگذره هاااا
    خوشحالم که دیدمتون
    سلام از مدیر نجوم اقا مهدی خبری نیست کجاست ایشون؟میدونی
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا