هو الرحمن
امید از حق نباید بریدن که:انه لا یباس من روح الله. امید سر راه ایمنی است.اگر در رته نمی روی،باری،سر راه را نگار دار.مگو که کژیها کردم.تو راستی را پیش گیر،هیچ کژی نماند.راستی همچون عصای موسی است؛آن کژیها همچون سحر هاست:چون راستی بیاید،همه را بخورد.اگر بدی کرده ای،با خود کرده ای،جفای تو به وی کجا رسد؟
مرغی که بر آن کوه نشست و برخاست/بنگر که در آن کوه چه افزود چه کاست
چون راست شوی،آن همه نماند؛امید را زنهار،مبر!