ز
پسندها
3,435

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • فقط 10 ثانیه تصور کنید که دارید لیمو ترش می خورید، ببینید دهنتون بزاق ترشح می کنه...
    وقتی 10 ثانیه فکر کردن به لیمو ترش انقدر در بدن ما واکنش ایجاد می کنه، اونوقت 10 دقیقه تمرکز روی اتفاقات و مسائل منفی و ساعت ها استرس و عصبانیت چه تاثیر ویرانگری روی جسم و روح ما میذاره...


    مثال لیمو ترش همیشه یادت بمونه ، تا افکار منفی اومد تو سرت ، بدون که اگه 20 ثانیه ادامه شون بدی دیگه داری تیشه به ریشه زندگیت میزنی.


    خیلی خوبه که دائما" از خودمون بپرسیم ، انرژی بخش ترین فکری که باید بکنیم چیه؟







    اين متن فوق العادست::

    من زندگی خودم را میکنم و
    برایم مهم نیست چگونه قضاوت میشوم .
    چاقم,
    لاغرم,
    قد بلندم,
    کوتاه قدم,
    سفیدم ,
    سبزه ام همه به خودم مربوط است .

    مهم بودن یا نبودن رو فراموش کن
    روزنامه ی روز شنبه زباله ی روز یکشنبه است
    زندگی کن به شيوه خودت
    با قوانين خودت
    با باورها و ايمان قلبی خودت
    مردم دلشان می خواهد
    موضوعی برای گفتگو داشته باشند
    برايشان فرقی نمی کند چگونه هستی...
    هر جور که باشی،
    حرفی برای گفتن دارند.
    شاد باش و
    از زندگی لذت ببر
    ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﯼ ﺣﺎﮐﻤﯽ ﺍﻋﻼﻡ ﮐﺮﺩ :
    ﺑﻪ ﻫﻨﺮﻣﻨﺪﯼ ﮐﻪ ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺭﺍ ﺩﺭ ﯾﮏ ﺗﺎﺑﻠﻮﯼ ﻧﻘﺎﺷﯽ ﺑﯿﺎﻭﺭﺩ، ﺟﺎﯾﺰﻩ ﺍﯼ ﻧﻔﯿﺲ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺩ .
    ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﻫﻨﺮﻣﻨﺪﺍﻥ ﺳﻌﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺣﺎﮐﻢ ﻫﻤﻪ ﺗﺎﺑﻠﻮ ﻫﺎﯼ ﻧﻘﺎﺷﯽ ﺭﺍ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻥ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﻭ ﺗﺎﺑﻠﻮ ﭘﺴﻨﺪﯾﺪ ﻭ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﻨﺪ .
    ﺍﻭﻟﯽ، ﻧﻘﺎﺷﯽ ﯾﮏ ﺩﺭﯾﺎ ﭼﻪ ﺁﺭﺍﻡ ﺑﻮﺩ؛ ﺩﺭﯾﺎﭼﻪ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺁﯾﻨﻪ ﺍﯼ ﺗﺼﻮﯾﺮ ﮐﻮﻫﻬﺎﯼ ﺍﻃﺮﺍﻓﺶ ﺭﺍ ﻧﻤﺎﯾﺎﻥ ﻣﯿﺴﺎﺧﺖ، ﺑﺎﻻﯼ ﺩﺭﯾﺎﭼﻪ، ﺁﺳﻤﺎﻧﯽ ﺁﺑﯽ ﺑﺎ ﺍﺑﺮﻫﺎﯼ ﺯﯾﺒﺎ ﻭ ﺳﻔﯿﺪ ﺑﻮﺩ، ﻫﺮ ﮐﺲ ﺍﯾﻦ ﻧﻘﺎﺷﯽ ﺭﺍ ﻣﯿﺪﯾﺪ ﺣﺘﻤﺎ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻣﯽ ﯾﺎﻓﺖ.
    ﺩﻭﻣﯽ ﮐﻮﻫﻬﺎﯾﯽ ﺑﻮﺩ ﻧﺎﻫﻤﻮﺍﺭ ﻭ ﭘﺮ ﺻﺨﺮﻩ؛ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺍﺑﺮﻫﺎﯼ ﺗﯿﺮﻩ، ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻣﯽ ﺑﺎﺭﯾﺪ ﻭ ﺭﻋﺪ ﻭ ﺑﺮﻕ ﻣﯿﺰﺩ، ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭ ﮐﻮﻩ ﺁﺑﺸﺎﺭﯼ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻣﯿﺮﯾﺨﺖ، ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻧﻘﺎﺷﯽ ﺍﺻﻼ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺩﯾﺪﻩ ﻧﻤﯿﺸﺪ .
    ﺍﻣﺎ ﺣﺎﮐﻢ ﺑﺎ ﺩﻗﺖ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﭘﺸﺖ ﺁﺑﺸﺎﺭ ﺑﻮﺗﻪ ﺍﯼ ﮐﻮﭼﮏ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺷﮑﺎﻑ ﺳﻨﮕﯽ ﺭﻭﯾﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ . ﺩﺭ ﺁﻥ ﺑﻮﺗﻪ ﭘﺮﻧﺪﻩ ﺍﯼ ﻻﻧﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺁﻥ ﺁﺑﺸﺎﺭ ﺧﺮﻭﺷﺎﻥ ﻭ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ، ﭘﺮﻧﺪﻩ ﺩﺭ ﻻﻧﻪ ﺑﺎ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻧﺸﺴﺘﻪ
    ﺑﻮﺩ .


    ﺣﺎﮐﻢ ﻧﻘﺎﺷﯽ ﺩﻭﻡ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ:
    "ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﯼ ﺁﻥ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺻﺪﺍﯾﯽ ﻧﺒﺎﺷﺪ، ﻣﺸﮑﻠﯽ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ، ﯾﺎ ﮐﺎﺭ ﺳﺨﺘﯽ ﭘﯿﺶ ﺭﻭ ﻧﺒﺎﺷﺪ، ﺁﺭﺍﻣﺶ ﯾﻌﻨﯽ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺻﺪﺍها، مشکلات ﻭ ﮐﺎﺭهای ﺳﺨﺖ، ﺩﻟﯽ ﺁﺭﺍﻡ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ
    سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
    خوبی زهره جان؟
    از خدا خواستم تا دردهایم را از من بگیرد،
    خدا گفت: نه!
    رها کردن کار توست. تو باید از آنها دست بکشی.
    از خدا خواستم تا کودک معلولم را درمان کند،
    خدا گفت: نه!
    روح او بی نقص است و تن او موقت و فناپذیر.
    از خدا خواستم تا شکیبایی ام بخشد،
    خدا گفت: نه!
    شکیبایی زاده رنج و سختی است.
    شکیبایی بخشیدنی نیست، به دست آوردنی است
    از خدا خواستم تا خوشی و سعادتم بخشد،
    خدا گفت: نه!
    من به تو نعمت و برکت دادم، حال با توست که سعادت را فراچنگ آوری.
    از خدا خواستم تا از رنج هایم بکاهد،
    خدا گفت: نه!
    رنج و سختی ، تو را از دنیا دورتر و دورتر، و به من نزدیکتر و نزدیکتر می کند.
    از خدا خواستم تا روحم را تعالی بخشد،
    خدا گفت: نه!
    شایسته آن است که تو خود سر بر آوری وببالی اما من تورا هرس خواهم کرد تا سودمند و پر ثمر شوی.
    من هر چیزی را که به گمانم در زندگی لذت می آفریند از خدا خواستم و باز گفت: نه.
    من به تو زندگی خواهم داد، تا تو خود از هر چیزی لذتی به کف آری.
    از خدا خواستم یاری ام دهد تا دیگران را دوست بدارم، همانگونه که او مرا دوست دارد.


    و خدا گفت: آه، سرانجام چیزی خواستی تا من اجابت کنم!
    سلام مهلبونم خوبی
    ممنون خدا رو شکر خوش میگذره و سرحالی
    شاد باشی و بهاری همیشه
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا