salvador
پسندها
3,260

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • کشتن و خوردن؟! یا کشتن که کشتن؟! :huh:
    اینجا هم زیاد کف ِ آسفالت میبینم. طفلیـا!
    ببخشید خو
    ما ذهنمون سانسور سر خوده! یادش میره این چیزا :|
    آدم یادِ فیلم فارسی میوفته :biggrin:
    مصبتو شکر ننه! :دی فردینی
    بد نباشه جمله ای که گفتم؟! [IMG] فکر کنم همون مذهبت را شکر مادر باشه. ها؟! :huh: نیان کت بسته بردارن ببرنمون اوین؟![IMG]
    عه! تو این فاصله که رفتم شام بذارم واسه داداشم گوش دادی و اومدی:D
    آدم دهنش وا میمونه که انقدر علم پیشرفت کرده باشه هاااا! :)
    وای چه تپلی بود :biggrin:
    وای! از این صندلی ننویی ها هم داشته باشی. یا اصلا تراس داشته باشی. یکم ارتفاع بالا باشه که جلوت آجر و تیر برق نبینی. دور تا دورت گل شمعدونی باشه. تازه هم آب داده باشی بهشون که نسیم خنک و بوی ِ گلا قاطی بشه. گربه هم بغلت باشه و نازش کنی
    آره من همه رو دانلود کردم. من قسمت 19 اگه اشتباه نکنم! اونو دوست داشتم. که میره بلیط بگیره برای تهران. در حالیکه توی تهران بود
    سبز؟!
    بدم نمیاد ولی من عاشق بنفشم
    نمیدونم والا! نمیشه بفهمی چه رنگیه! سست عنصره!:biggrin:
    از کدوما دوست دارین پ؟
    بره زاغ گربه های همسایه رو چوب بزنه؟:biggrin:
    آره. آدم توانایی های خودش رو تو بعضی شرایط متوجه میشه. آدمیزاد تو هر شرایطی باشه دیر یا زود عادی میشه براش
    نه دیگه. سعی میکنم هر چی میخرم سبز نخرم. آخرین باری که تی شرت سبز خریدم سه سال پیش بود که سبز ارتشی بود :D
    همیشه لباسای سبز فسفری تو کمدم چشمک میزد :biggrin:
    ولی پارسال زنداداش جبران کرد و برای تولدم یه تی شرت فیروزه ای سبز خرید که تکلیف رنگش مشخص نیست. بین سبز و آبی میره و میاد :biggrin:


    اینو میگن پرشین. خودایاااااا [IMG]
    انشاالله در آینده هم نیاز نباشه تو آپارتمان زندگی کنم :|
    :gol:
    کاهویی؟! چه جالب!
    من یه مدت بیشتر لباس هام سبز میشدن. یعنی وقتی کمدمو میدیدی اکثر لباس هام سبز بود :biggrin:
    آبی رو هم من دوست دارم. برای لباس آبی و زرد دوست دارم.
    پرشین دوست داری؟
    وای تپلی مپلیای خوردنی! تو خیابون که راه میری بعضیاشون انقدر نازن که میخوای بچلونیشون
    اولین باری که رفتم تو یه آپارتمان واسه مهمونی با اینکه سالنش بزرگ و دلباز بود حس ِ خفگی داشتم.

    خواهش میکنم. ببخشید اگه بد بود :)
    کریس جانسون:
    «یه نقاش ایتالیایی هست اسمش کارلوتیه و اون...
    اهوم...
    اون زیبایی رو اینطور تعریف کرده: اون میگه زیبایی مجموعه‏ای از اجزاییه که آنچنان باهم هماهنگ هستن که نیازی نیست چیزی دیگه‏ای بهشون اضافه بشه، برداشته بشه و یا جایگزین بشه...
    و این چیزیه که تو هستی...
    تو زیبایی...»

    لیز: «واو!»

    [Film Title: [Next - 2007]
    Director: [Lee Tamahori]
    شما چه رنگی دوست داری؟! :huh:

    مرسی از عکس های ِ خوشگل موشگلتون :gol:
    :)
    اوهوم :|
    تو یزد گربه های خیابون هم حسابی تر و تمیزو چاق و چله ن! خونون ویلاییه. من تا حالا تو آپارتمان زندگی نکردم :huh:
    رادیو چهرازی رو گوش دادی؟ چطور بود؟
    نه هنوز. خبری نی

    ای جووونم چه باحالههههه! من همیشه دوست داشتم گربه داشته باشم به عنوان حیوون خانگی ولی حیف که دلم نمیگیره :)
    در ژاپن مردمیلیونری برای درد چشمش درماني
    پیدا نمیکرد
    بعداز ناامید شدن ازاطباء پیش راهبی رفت
    راهب به او پیشنهاد کرد به غیر از رنگ سبز به رنگ دیگری نگاه نکند
    وی پس ازبازگشت دستور خرید چندين بشکه رنگ سبز را داد و همه خانه را رنگ سبز زدند همه لباسهایشان را
    و وسایل خانه و حتی ماشینشان رابه رنگ سبز تغییر دادند
    و چشمان او خوب شد.
    تا اینکه روزی مرد میلیونر راهب را برای تشکر به منزلش دعوت کرد
    زمانیکه راهب به محضر ميليونر میرسد جویای حال وی میشود
    مرد میلیونر میگوید:
    خوب شدم
    ولی این گرانترین مداوایی بود که تا به حال داشته ام...
    راهب با تعجب گفت اتفاقا این ارزانترین نسخه ای بوده که تجویز کرده ام
    برای مداوا،تنها کافی بود عینکی با شیشه سبز تهیه ميكرديد !!

    برای درمان دردهايت،
    نمیتوانی دنیا را تغییردهی...
    بلکه با تغییر نگرشت میتوانی دنیا را به کام خود دربیاوری
    تغییر دنیا کار احمقانه ایست
    ولي، تغییرنگرش ارزانترین و موثرترین راه است.
    عه! من سلام نکرده بودم :huh:

    سلام سلام! آی بیژن سلام! آی بیژن سلام! :دی هایده ای
    کسی چه می داند
    شاید همین لحظه زنی
    برای مرد سیاستمدارش می رقصد
    یا پیانو می زند و
    آواز می خواند
    و جلوی جنگ جهانی بعدی را می گیرد
    کسی چه می داند
    شاید تنها شرط معشوقه ی هیتلر
    به خاک و خون کشیدن دنیا بود
    کسی سر از کار زن ها در نمی آورد
    با سکوت شان شعر می خوانند
    با لب هاشان قطعنامه صادر می کنند
    با موهاشان جنگ می طلبند
    با چشم هاشان صلح
    کسی چه می داند
    شاید آخرین بازمانده ی دنیا
    زنی باشد
    که با شیطان تانگو می رقصد.

    سیاوش شمشیری
    تا آخر عمر
    درگیر من خواهی بود
    و تظاهر می کنی که نیستی...
    مقایسه تو را
    از پا در خواهد آورد
    "من"
    می دانم به کجای قلبت
    شلیک کرده ام
    "تو"
    دیگر
    خوب نخواهی شد...

    افشین یداللهی
    میخواستم همه‌ کارهایم را بکنم
    و سرِ فرصت به دنبال او بروم

    می‌خواستم اول
    دنیا را عوض کنم،
    کتاب‌ هايم را بنویسم،
    اسم و رَسم به هم بزنم،
    برنده شوم،
    و بعد با دست های پُر به دنبالش بروم.

    خبر نداشتم که
    "عشق منتظر آدم‌ها نمی ‌ماند"
    و خط بطلان می‌کشد روی آنها
    که حسابگر و ترسو و جاه‌ طلب اند!
    واقعنی؟ متولدین آبان خوبن؟!

    +جورابای کیه؟ از رو زمین برداشتم چه بویی میده :دی
    خو یه وختا بعضـی گروه ها یه مشت بیکار هست هی حرف میزنن هی حرف میزنن
    نوش جون :)
    هر شب
    رأس ساعت دلتنگي
    سراغت را از ماه مي گيرم

    پرده ي اتاقت را كمي كنار بزن
    ماه را سپرده ام
    به جاي من
    يك دل سير نگاهت كند...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا