بانوی گیسو حناییام
تو را دوست دارم چون لحظه شوق، در گشودن هدیهای که نمیدانم چیست
دوستت دارم چون غوغای درون و لرزش دست و دل در آستانه دیداری
دوستت دارم چون گفتن «شکر خدا من زنده ام»
گفتی: اگر تو را از دست دهم خواهم مرد
نه! تو زنده میمانی، یاد من چون دود سپیدی در باد محو خواهد شد و تو خواهی ماند
بانوی گیسو حناییام، بانوی قلب من، عمر اندوه در قرن ما یکسال بیشتر نیست.
شعر: برداشتی از«عاشقانهها»ی ناظم حکمت
آهنگ: فرهاد مهراد