J
پسندها
1,428

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • تا اون موقع بو میکنه:huh:
    مزه ماهی کبابی میده امتحانش کن ضرر نداره:huh:
    ایششششششش ویششششششششششش ریشششششششششش نیششششششش منو ببین بی فکر تو بوتم اصا نخور میریزمش تو باغچه خو:razz:
    نخوری میدم اون شبهه به زور بریزه تو دهنت آب و ها بوخور بوخور با منم بحث نکن اوفرین اوفرین:huh:
    خوب من رژیمم نیتونم اب بخورم دکتر قدغن کرده:surprised:
    تو این عکسه عکس یه نفر افتاده تو شیشه عین شبه شده:surprised:
    نع تو به من شک داری؟ایناها آب تازه برات ریخته بودم[IMG]
    [IMG]
    صب کن یه آب خونک بیارم بوخور مثلثت کنه یه ذره صب کن صب کن
    نوش جونت بوخور بوخور خخخخخ
    خخخخخخ چمیدونم.مشهدی بازی دیگه چیه خخخ:surprised:اوره تو خیلی عجیبا غریبایی خخخخ
    سانازیا هم واسه من مشهدی بازی درمیاره من میرم خونشون اون نمیاد خونمون:D
    خخخخخخخخخخخخخ منم به ساناززز گفتم بری برگردی دیگه کاری به کارت ندارم:cool: اگه برگرده یه کم حفظ ظاهر میکنم که الکی مثلا قهرم ولی کلی ذوق میکنم تو دلم:redface:
    ولی این دوستت طفلی که دست خودش نبوده خخخخخ خونوادش برن مشهد خودش تو کوچه زندگی کنه:D آشتی کن باهاش بسشه دیگه تنبیه شد. نه بخاطر اون بخاطر خودت. ینی دلت واسش تنگ نشده؟
    بعد سه سال راهنمایی هم از یه دوست صمیمی دیگم جدا شدم سال اول دبیرستان کلی دوست پیدا کردم ولی با هیچ کدومشون صمیمی نشدم چون مطمین بودم دوستمو میارم همون مدرسه ای که هستم .نمیخواستم با کسی صمیمی شم چون میدونستم وقتی دوستم بیاد نمیتونم جفتشونو یه اندازه دوست داشته باشم اون گناه میداشت اون وخ :| بعد از کلی تلاش بیلاخره موفخ شدمممممممممممم و سال دوم هم مدرسه ای شدیم: ))
    آدما اگه تو زندگیشون امید نداشته باشن انگیزه ای واسه ادامش ندارن.
    خوبه که موطمین نیستم که واسه همیشه رفته وگرنه خیلی سخت تر بود.
    امضا استات هلی
    اگه مطمین بودم که برنمیگرده خیلی بدترررررررررررررررررررررررررررر بوووووووووووود باز الآن یه امید قوی دارم که میاد.
    دبستان که بودم یه دوست داشتم که هم بغل دستیم بود هم همسایمون هم باباش همکار بابام بود هم مامانش دوست مامانم هرکی ما رو میدید فک میکرد خواهریم حالا اصا قیافه هامون شبیه همم نبودا ولی چون همش با هم بودیم رفتارمون کپ هم شده بود همه فک میکردن فامیلیامونو عوض کردیم. یه دفعه به باباش ماموریت خورد مجبور شدن برن خارج میدونستم که دیگه برنمیگرده. خیلی سخت بود خیلی .هم واسه من هم واسه اون.هنوزم که هنوزه با وجودیکه کلی سال گذشته وقتی باهاش میحرفم گریم میگیره.
    اوهوووووم کاش خدافظی میکرد حداقل:(من قبلشم نبودم دلم براش یه ذره شده بوت
    پیسرا ایحساس ندارن که بوبا خخخخخ
    دلم برا اون اولا تنگ شده
    بهشون حق میدم که بخوان برن منم جاشون بودم میرفتم[IMG]. ولی نمیبخشمشون:w04:
    :w04::w04::w04::w04:
    میاد مگه نه؟:cry: یه کم حالش خوب شه باز میاد مگه نه:cry: یه بار قبلنا رف ولی اومد این بارم میاد مگه نه:cry:
    اون اولا که اومدم باشگاه خیلی خوب بود خیلی . ولی خیلی زود سایلنس رف ساناززز رف پویان رف استار رف هععععععععععععع:cry:
    بوشه بذا ببینم این مامان من از پای کامپیوتر خونه پا میشه یا نه :| : )
    بازی مال خودت که نیس هوم؟
    اگه هیچی جواب ندی میگه ۱ اگه یکی جواب بدی میگه ۲ و....
    موس خودم خراب شده باید برم موس کامپیوتر خونه رو باز کنم حالا حالا ها نیشه مامانم کار داره باهاش
    یه دونه اضافه میشمره دقت کردی؟[IMG]
    میری تو کوچه زندگی میکنی ینی
    بار اول ۴۲ تا رو زدی:surprised:من بار اول ۲۵ تا اوخه موسم نداشتم[IMG]
    هانه[IMG]
    من دیگه شونصد سالمه نیتونم عادتامو ترک کنم[IMG]نیتونم مهربونی کنم[IMG]اذیت بلدم فخط[IMG]ولی مادرتم این کارا چیزی از ارزشای مادر کم نمیکنه خخخخ[IMG]
    دوووندی کم شبا برو جنگل. یهو دیدی شام شغال شدی!...
    هوم؟خو من مادرتم حخ دارم اذیتت کنم هرچند واخعی نباشم.
    نه
    اینکارو نکن[IMG]
    من روت اسم دنگیو گذاشتم[IMG] بزرگت کردم راه رفتن یادت دادم[IMG]حرف زدن یادت دادم[IMG]بردمت مدرسه آوردمت[IMG]پا به پای معلمت باهات درس کار کردم[IMG]مثه خودت بچه شدم هم بازیت شدم[IMG]جون خودم دو بار خخ[IMG]
    اورهصدای بنگ بنگ از رو درخ میومد سنگ زدم به درخ دیدم یه بچه پرت شد تو بغلم[IMG]
    آخه تو پیسر واخعیم نیستی نیتونم بیشتر از این بهت موحبت کنم تو رو از بالای یه درخت تو کوچمون پیدا کردم پرنده ها پیدات کرده بودن برده بودنت برا خودشون. نونت دادم آبت دادم تا قد بکشی مرد شی واسه خودت وگرنه الآن داشتی جوجو کوچولوهایی که پرنده ها واسه جوجه هاشون میاوردنو موخوردی
    جای دس درد نکنته:D
    خخخخ این چه خنگولی و بامزس قیافش[IMG]
    :biggrin::biggrin:
    کوچولوتر که بودی همش گریه زاری را مینداختی منم حوصلتو نداشتم از دماخت آویزونت میکردم نفس کم میاوردی ساکت میشدی واسه همین گنده شد :|
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا