Autumn girl
پسندها
2,499

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • اینجا که جگرستونه........اونا کین دیگه؟؟؟
    کبد و کلیه و پانکراستن؟؟؟
    وای چه جیگر خوشگلی..:redface:
    خدا حفظش کنه..از خالشم خوشگل تره:D
    پاییـــــــــــــــز ها
    تمام خاطرات زیبا


    تمام رویاهای شیرین


    با بوی عطر تو


    در مقابل افکارم خودنمایی میکنند


    میرقصند


    کف میزنند


    به رخ میکشند


    نبودنت را….

    هنوز هم صدقه هایم به نیت سلامتی توست…


    هی….؟

    معشوقه ی من….



    سلامتی…؟؟؟!!!!
    خاطره ها را رشوه میدهم به روز هایم


    تا از بی تو بودن ،صدایشان در نیاید…
    عازم یک سفــــــــــــــرم


    سفری دور به جایی نزدیـــــــــــــک


    سفری از خود من به خــــــــــــــــــــــــــــودم


    مدتی است نگاهم به تماشای خداســـــــــــــــــــــت


    و امیـــــــــــــــــدم به خداوندی اوســــــــــــــــــــــــــــت…
    دیوار احساس من را،


    همه…


    کوتاه می پندارند ،


    اما چه می دانند ،


    در پس این دیوار کوتاه ،


    زمینش عمق فراوان دارد…
    خودت را در آغوش بگیر و بخــــــــواب !


    هیچ کس آشفتگی ات را شانـــــه نخواهد زد !


    این جمع پر از تنــــهاییست…
    بـــــــــاران …


    بهانــــــــــه ای بود …


    که زیر چتــــــــــر من ،


    تا انتهای کــــــــــــــــــــــــــوچه بیایــــــــــــی


    کـــــــــاش …


    نه کــــــــــــــوچه انتهایی داشت …


    وَ


    نه بــــــــــاران بند می آمــــد…
    سبد قلبم را پر خواهم کرد از عطر تنــت ،


    تا که یادم باشد روزی اینجا بودی…


    نزدیک تر از من به خودم…!
    رویا هایی هست که هرگز تعبیر نمی شوند…

    ا
    ما همیشه شیرین اند…


    مثل رویــــای داشتن تـــــــو…


    مثل غرق شدن من ،در بوسه های داغ و تب دار تــــــــو…
    میتــرســم…


    کسـی بــوی ِ تنـت را بگیــرد


    نغمــه ِ دلـت را بشنــود


    و تو خــو بگیــری به مـــآنـدنـش!!!


    چـه احســآس ِخـط خطــی و مبـهـمـ یسـت!


    ایــن عــآشقــآنـه هــآی حســود مــن …
    نترس…


    اگر هم بخواهم از این دیوانه تر نمی شوم

    گفته بودم بی تو سخت می گذرد بی انصاف


    حرفم را پس میگیرم…


    بی تو انگار اصلا نمی گذرد!…
    در برابر هر آنچه انسان ماندن را به تباهی میکشد…


    مرا با نداشتن و نخواستن رویین تن کن…
    بگذار سرنوشت


    هر راهی را که میخواهد برود،


    ما راهمان جداست…


    این ابرها


    تا میتوانند ببارند


    ما چترمان خداست…
    سخـــــــــتــی تــنهــایی را وقتـــــی فــــهمیـــدم

    کــ ــه دیــدم مترسکـــــ


    بـه کــلاغ میــ ــگویــد:


    هرچــقدر دوستـــ ــ داری نوکــ بزن


    فقـــط تنهــام نــذار!!
    راه که میروی ،

    عقب می مانم نه برای اینکه نخواهم با تو همقدم باشم ،

    میخواهم پا جای پایت بگذارم و مواظبت باشم ،

    میخواهم ردپایت را هیچ خیابانی در آغوش نکشد …

    تو فقط برای منی …
    تو فقط قـــــــــــــرار بگذار…


    هــر جـای دنـیـا کـِه بـاشی به دیـدارتــو خـواهـم آمد


    چـمـدان خـاطــره ها را هَم خواهـم آورد..
    چقدر خوشحــ ــال بود شیطــ ــان وقتے سیبــ را چیدم …

    گمان مے کرد فریب داده استــ مرا

    نمے دانستــ تو پرسیده بودے :

    مرا بیشتر دوستــ دارے یا ماندن در بهشــ ــتــ را…
    فاصله خط عابر پیاده ندارد


    دست مرا بگیر و از آن رد کن


    قرار دیدار ما هر نیمه شب


    خیالت که نمی گذارد بخوابم
    از دور…


    تورا دوست دارم


    بی هیچ عطری…


    آغوشی…


    لمسی…


    و یا حتی بوسه ای.


    تنها دوستت دارم. از دور…
    شبانگاهانِ بیداری


    میان جنبش احساس


    خیالم می کِشَد سویی


    شبیه مَدِ دریاها
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا