Autumn girl
پسندها
2,499

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • مــَرا


    جــُدا کــن ٬


    از اهلِ زمـیــن !


    دستَــم را بـگـیــر …


    مـیــخـو اهــم ٬ در دنـیــایِ آرامِــــ تـــُو


    مــیــان نفــس هــایــــت


    آرامـــ بـگـیــرمـــ .
    تو اي آهوي من کجا مي گريزي

    چه کردم که بي اعتنا مي گريزي

    خدا خواست پيوند عشق تو با من

    زمن ، يا ز کار خدا مي گريزي

    چرا گرم خواندي ، چرا سرد راندي ؟

    چرا لطف کردي ، چرا مي گريزي ؟

    نداري چو تاب وفا ، رو بپوشي

    نداني چو قدر مرا مي گريزي

    نگويم دگر از محبت نگويم

    چو طفل مريض از دوا مي گريزي

    به بيگانه بودن عزيزم گرفتي

    چو اکنون شدم آشنا مي گريزي

    بمن همچنان با قضا مي ستيزي

    ز من همچنان کز بلا مي گريزي

    چو با خنده گويم برو ، دل ربائي

    چو با گريه گويم بيا ، مي گريزي

    ز دست من آنگونه ، کز دست کودک

    چو پروانه اي بي صدا مي گريزي

    بمن عشق درد و بلا مي پسندد

    ز من بهر چه اي بلا مي گريزي

    ز چشم من اي من بقربان چشمت

    چنان قطره اشکها ، مي گريزي

    فداي گريز و ستيز تو گردم

    که چون کبک ، شيرين ادا مي گريزي
    دلــتـــنـــگــی پـــــیـــچـــیــده نــــیـــســـتـــــ . . . !


    یـــــکــــ دل . . . ! یـــــکـــ آســـمــــان


    یـــــکــــ بــــغـــض


    و آرزو هــــای تــــــرکـــــ خـــــورده



    بـــــه هــــمــــیــــن ســادگــــی
    حالا بايد بخوابم

    فردا باز هم به تو فکر خواهم کرد

    مثل دريا به ادامه‌ي خويش...
    مژی من میرم تا بعد
    دوسیت دارم
    لپاشونو ببوس من بچه ها رو میپرستم فرشته های بی بال
    دنیای مجازی، آدمهایش واقعی هستند...

    اینه که ارزشمنده.

    آدمهای واقعی در دنیای مجازی رو دوست داشته باشید..

    از آدمهای مجازی، در دنیای واقعی بترسید!
    لذت داستان نویسی این است که می توانی تغییر بدهی.

    هر چقدر که دلت بخواهد می‌توانی داستان را تغییر بدهی.

    ناگهان تصمیم بگیری شخصیت محبوب را منفور و منفور را محبوب کنی.

    همه چیز را بهم بریزی و از نو بسازی...

    البته تا پیش از چاپ...

    فقط تا پیش از چاپ.
    اگر بتوانم قلبي را از شکستن باز دارم

    بيهوده نزيسته‌ام

    اگر بتوانم دردي را تسکين دهم

    يا کم کنم

    يا به سينه سرخي افتاده ياري دهم

    به آشيانه‌اش برگردد

    بيهوده نزيسته‌ام
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا